۱۳۸۸ شهریور ۲۳, دوشنبه

شجــریـان جاودانه تر شد !
دو چیز اگر نباشد ماه رمضان برای من یکی معنا ندارد ، در واقع ما ایرانی ها هر وقت با این دو چیز روبه رو می شویم فورا ً حال و هوایمان ماه رمضونی میشه ، اولی زولبیا و بامیه است و دومی هم مناجات و ربنای معروف استاد مسلم آواز، محمد رضا شجریان . ولی در واقع ، مناسبتی که باعث شد تا این پست رو بنویسم نه ماه رمضان بود نه ربنا و نه زولبیا ! بلکه یک جریان جالب بود. قصه از این قرار است : چند شب پیش بطور تصادفی صدای منحوس اخبار بیست و سی کانال دوی تلوزیون بگوشم خورد . آره تصادفی ، چون من تلوزیون نگاه نمی کنم . حداقل تا آنجا که بتونم ، چون واقعا حالم بد میشه ، اگر از این حقیقت که این رسانه منحصرا ً رسانه ی اقلیتی خاص از مردم ایران است و به هیچ عنوان نمی تواند منعکس کننده نظرات و راضی کننده ی خواست های تمام اقوام و گروه ها و اصناف گوناگون باشد ، بگذریم . از کیفیت پایین برنامه هایش نمی توان گذشت . با آن سریال های بی محتوا و آبکی و تولید انبوهیشان ، از تولید به مصرف راه انداخته اند و از این بدتراینکه هر چند وقت یکبار سریال های بی محتوایشان را تلخیص نموده و تحت عنوان مجعول " سینمایی " بخورد ملت جاهل به فن سینما ، می دهند. هیچوقت یادم نمی رود که چقدر مرحوم سیف الله داد از دست صدا و سیما عصبانی بود و مدام تذکر میداد که این کار شما توهین به سینماست و ما اهالی آن راضی نیستیم ! چرا که بیننده ی ساده ی تلوزیونی ، با دیدن این تله فیلم های ضعیف و بی مایه که به جای فیلم سینمایی به او قالب می شود تصور بد و پیش پا افتاده ای از سینما پیدا می کند. و در نهایت این رویه به ضرر سینما تمام می شود ، که البته این تضعیف ، باب میل خیلی از ما بهترونه. اما این سریال های فله ای - کره ای بنجول را که دیگه نگو ! پروژه ی ملی واردات همه رقم بنجول از شرق آسیا رو یه تنه تکمیل کرده ! واقعا که این برای سینمای این سرزمین فاجعه است . این قبیل کارهای مبتذل و سبک ، توهین به سینما و هنر و به سخره گرفتن شعور ملت است . بازی های تصنعی و بی روح ، کلوزآپ های خسته کننده ، تکراری و حال به هم زن و از همه اینها بدتر طراحی صحنه و لباس ! صحنه های مصنوعی لباس های جیق و جلف و زل ، انگار همین الان لباس جومونگ و یانگوم رو از رنگرزی و خشکشویی گرفتند ، آیا فیلم ساز نمی داند که در آن زمان پارچه ها و البسه چطور بافته و دوخته می شدند ؟ با دست بوده یا با ماشین آلات پیشرفته ؟ و اینکه رنگ های شیمیایی وجود نداشته ؟ هر چند که تلوزیون از طیف های گوناگونی بیننده دارد و جلب رضایت آنها نیز مهم است اما پخش بی حد و حصر اینها از رسانه ی ملی و کم توجهی به سینمای خودی ، یعنی اعتقاد به اینکه مردم ایران همانقدر که صحنه های آخرین امپراطور را باور می کنند - که انگار دوربین فیلمبرداری در چند صد سال پیش جا مانده است - این سریال های بی ارزش - حداقل از بُعد فنی - را نیز باور می کنند و شعورسینمایی شان در این سطح است. از سناریوهای کودکانه شون هم که بهتر است صحبت نکنیم . چون من یقین دارم اگر کسی به جای رشته ی فیلمنامه نویسی ، فقط یک سال مجله ی تخصصی فیلمنامه نویسی یعنی " فیلم نگار " را بخواند ( 12 شماره ) ، هزار بار فنی تر از این ، فیلمنامه می نویسد.
القصه ، بریم سراغ جریان خودم . اون شب چون گلاب به روتون ! توالت ما در مجاورت و نزدیکی تلوزیون است - چون بهتر از این جایی براش پیدا نکردیم - مجبور شدم چند ثانیه از جلوی آن رد شوم که یکدفعه شنیدم استاد شجریان حرف دل من و شاید ملیون ها ایرانی را زد و گفت : " ... من اصلا تحمل دیدن برنامه های رادیو تلوزیون جمهوری اسلامی رو ندارم حقیقتش ... " و من واقعا دلم خنک شد. به خودم گفتم عجب ! بالاخره این بیست و سی هم یک وجودی از خودش نشان داد و ما یک حرف حق از زبان درازمجری های بد قواره و ریا کارش شنیدیم . برگشتم به تلوزیون نگاه کردم ، ولی به ناگاه دیدم که این قطعه ی تصویری را اینها از یک برنامه ی ماهواره ای گرفته اند و برای تخریب ایشان پخش کرده اند ، که تو گویی او کفر گفته است یا مثلا ادعای دیدار امام زمان کرده و از ملتی شیادی نموده و یا از آن جهت که تمامی ملت هوشیار ایران بدلیل رفاه زیاد و تأمین اقتصادی و معیشتی ، وقت زیادی دارند و چهار شیفت کار نمی کنند و در خانه نشسته ، کار و زندگیشان را ول کرده اند و بیست و چهار ساعته ، حتی در وقت خواب و در حین انجام دادن ضروری ترین کارها ! در حال دیدن رسانه ی ملی هستند ، از این جهت ایشان با آن حرف ، به عزیز دل ملت و همچنین شعور و تاریخ و فرهنگ و تمدن و شایدم یکسری چیزای دیگه ی مردم ایران هتاکی کرده است ! و مثلا من ایرانی با دیدن این چند کلمه ، آن هم بدون هیچ مقدمه و مؤخره ای ، تحت تأثیر قرار گرفته و تغییر عقیده داده ، دیگر از رادیو و تلوزیون تقاضای پخش ربنای کذایی را نمی کنم که هیچ ، به جایش برای افطار تقاضای پخش مداحی کرده و سینه می زنم !!!
ربنای شجریان ، خصوصیتی که دارد این است که اولا ً کهنه نمی شود و ثانیا ً کسی نمیتواند مشابه آنرا بخواند . در این سال ها از مداح و روضه خون و مرده خور گرفته تا خواننده و مطرب و مزقون بدست ، هیچکدام نتوانستند مشابه ای از ربنا بخوانند تا خیال بعضی ها راحت شود. صدای شجریان نیاز به موسیقی ندارد . این حنجره خود انواع نت ها و ملودی ها را در خود دارد. این هم یکی از ویژگی های اوست.
ولی از همه ی این حرف ها بگذریم خیلی هم بد نشد چون من تفحصی کردم و اون مصاحبه را که با صدای آمریکا بود ، به برکت اینترنت و به لطف گوگل پیدا کرده و گوش کردم . چند نکته ی بسیار جالب و قابل تأمل در آن وجود داشت که به آنها مختصرا ً اشاره می کنم :
ایشان در رابطه با اقدام اخیرشان یعنی شکایت از صدا و سیما به دلیل استفاده ی ابزاری و غیر قانونی از آثارشان مخصوصا ً آثار ملی - میهنی ، اینطور توضیح دادند که " موجودیت رادیو تلوزیون این است که زبان مردمش باشد و برای همه ی مردمش باشد نه اینکه برای یک دیدگاه و یک عده ی خاصی کار کند و ... در حالی که او بودجه اش را از همه ی مردم می گیرد و باید برای همه ی آنها باشد "
در جای دیگری گفتند " ... در طول این سی سال یک قدم برای موسیقی برداشته نشد ، فقط استفاده ی ابزاری از آن کردند ، یک سالن نساختند ، در همه جای دنیا کلیساشون را می سازند ، سالن کنسرتشون رو میسازند ، سالن سینماشون رو هم می سازند و ... فقط از موسیقی استفاده ی ابزاری می کنند و من دوست ندارم صدام از چنین رسانه ای پخش بشه ، گفتم ولی گوش نمی کردند ! تا اینکه مجبور به شکایت شدم "
این صحبت ها ، صحبت هایی حق و اشکالات ، اشکالاتی وارد است و واقعا ً نیاز به توضیح ندارد اینها عین حقیقت است. و همچنین آن عمل مذکور عملی خلاف قانون است . چراکه طبق حقوق مالکیت فکری افراد بر آثار معنوی خود مثل آثار ادبی ، هنری و علمی ، همانند اموالشان مالکیت و تسلط دارند و نمی توان بدون اذنشان آنها را تصرف و یا از آنها انتفاع نمود. نکته ی جالبی که به ذهن می رسد این است که اگر آن بخش خبری ، قصد اطلاع رسانی پاک و سالم داشت لااقل 10 دقیقه از صحبت های شجریان را پخش می کرد نه 5 ثانیه ! و مشخص می کرد که چرا او تمایلی به پخش صدایش از آن رسانه را ندارد . فی الواقع اسم آن کار، خبر رسانی نیست ، افتراء بستن و اغراء به جهل است .
ولی نکته ی اصلی و جالب تر که در صحبت کوتاه وکیل ایشان با بیژن فرهودی ، مجری برنامه ، عیان شد ، شکایت شجریان از روزنامه ی کیهان بدلیل لقب دادن وطن فروش به ایشان بود . نکته جالب تر این است که حسین شریعتمداری مدیر مسئول کیهان در مقام دفاع نیز مجددا ً نسبت زشت وطن فروش را به استاد داده است . با این توجیه نا موجه که چون شجریان از معترضین به نتایج انتخابات ، حمایت کرده و گفته است که نباید آنها را کشت و یا با آنها مثل حیوان برخورد کرد و اینکه انسان عاقل در این گونه مواقع ، مشکلاتش را با تعقل و کلام منطقی، حل می کند ، نه با زبان آتش ، او با این استناد این نسبت ناروا را به استاد داده است . که من فکر می کنم ناراحتی از این حرف ، خود نشان از ذهن و ذات پریشان و آلوده ی او دارد .
تاریخ کشور ما نشان داده که ملت ایران ، حافظه ی تاریخی خوبی ندارند و از این روست که اشتباهات گذشتگـــانشـان را به کرات مرتکب می شوند . ولی با همه ی این احوال من فکر می کنم شجریان با دفاع جانانه و فراموش نشدنی اش از مردم ایران ، جاودانه تر شد.
23 / شهریور / 88

۱۳۸۸ شهریور ۱۵, یکشنبه

واکنش اجتماعی در برابر جرم
این بار مقاله ای را در باب معنا و مفهوم واکنش اجتماعی در برابر جرم ، انواع و همچنین سیر تحول آن ، ارائه می کنم و بحث را در نهایت با بیان وجوه اختلاف میان مجازات ها * و اقدامات تأمینی به پایان می رسانم. در فرایند تهیه ی این نوشتار ، از کتاب حقوق جزای عمومی ، دکتر محمد علی اردبیلی ، جلد اول و دوم و همینطور زمینه ی حقوق جزای عمومی ، دکتر رضا نوربها ، و فرهنگ معین ، بهره برده ام .
--------------------------------------------
* واژه ی " مجازات ها " غلط مصطلح است . چراکه مجازات خود کلمه یی جمع است .از اینرو با " ها " مجددا ً جمع بسته نمی شود . ولی از آنجایی که غلط مشهور ، بر صحیح غیر مشهور اولویت دارد ، چراکه صحیح نا مأنوس در اذهان استغراب دارد و عجیب و غریب است ، چونکه مخالف فصاحت است ، از کلمه ی " مجازات ها " استفاده می شود .
---------------------------------------------

با نام و یاد خدا

از بدو تشکیل جامعه ی بشری همواره عقلای قوم ، در برابر ناهنجاری ها و اعمالی که منافع جمع را تهدید می کردند ، از خود واکنش نشان می دادند. ولی این واکنش در هر عصر و مکانی متفاوت بود . اما چیزی که همه ی جوامع در آن مشترک بودند و هستند ، نفس واکنش اجتماعی در برابر اعمال مجرمانه است . یعنی عکس العمل کسانی که در برابر جامعه و منافع عمومی ، احساس مسئولیت می کنند و یا اینکه ساکنان آن جامعه آن افراد را به منظور حفظ امنیت و تأمین منافع اجتماع ، گماشته اند . ولی در دوران های نخستین در نوع و صورت ظاهری این واکنش و نحوه ی اجرای آن ، بدلیل فقدان یک نظام مدون بین المللی و همچنین نبود اصول و قواعد عقلایی جهانشمول ، همواره اختلافاتی میان ملل مختلف وجود داشته است .
با توجه به تعریف جرم ؛ که یعنی آندسته افعال و ترک افعالی که در قانون یک جامعه ، برای آن مجازات و مکافاتی مشخص ، تعیین شده است ، کسانی که مرتکب جرم شوند مستقیما به امنیت آن جامعه لطمه زده اند و عقلا ًو عرفا ً مستحق سرزنش هستند. بنابر این آن عکس العمل اجتماع که از آن صحبت شد در واقع یک واکنش اجتماعی در برابر قانون شکنی است . چرا که طبق تعریف ، قانون شکنی درواقع ، نادیده گرفتن مصالح و منافع جامعه است .
واکنش اجتماعی در ابتدای شکل گیری نظام های کیفری در جوامع مختلف ، یعنی در دوران نخستین ، به صورت مجازات های بسیار سنگین و خشن و بعضا ً موحش به اجرا در می آمد . بطوریکه در قرون وسطی ، حتی محجورین یعنی دیوانگان و اطفال بزهکار را هم مجازات می کردند . تا جایی که حیوانات خاطی نیز از آغوش مجازات محروم نبودند ! و از این روست که در تبیین سیر تحول نهاد های حقوقی از آن دوران ، به عنوان دوران انتقامجویی یاد می کنند .
ولی به تدریج با پیشرفت هوش و دانش بشری ، دوران نخستین به پایان رسید و قوانین کیفری ، مدرن تر و عادلانه تر شدند. نوع و شدت مجازات با نوع و شدت جرم متناسب شد . مجازات ها ، معتدل تر و انسانی تر شدند . افرادی چون مجانین و اطفال که اساسا ً بدلیل نداشتن قصد و اراده ، تصور مسئولیت کیفری و صحت انتساب جرم ، در موردشان بی مورد بود ، از دایره ی مجازات حذف گردیدند. و از همه مهمتر ، اصولی چون " شخصی کردن " مجازات نیز به سامانه ی حقوق کیفری ، نظم و عدالت سرشاری بخشید . چراکه در گذشته علاوه بر شخص مجرم ممکن بود اطرافیان و نزدیکان او نیز مورد مجازات و خشم جامعه قرار گیرند . که با ورود اصل شخصی کردن ، آن رویه ی شوم منتفی شد .
یکی دیگر از اصولی که باعث دگرگون شدن نظام کیفری در جوامع بشری شد ، اصل " فردی کردن " است . که به مانند اصل شخصی کردن ، باعث شکوفا تر شدن نظام های کیفری گردید . ولی با توجه به روح این اصل ، می توان گفت حتی این اصل از اصل قبلی ، مدرن تر و پیشرفته تر است . به این ترتیب که روح عدالت قضایی ایجاب می کند که در پروسه ی دادرسی و صدور حکم و اجرای مجازات ، به خلقیلات ، روحیات و شخصیت فردی مجرم ، توجه شایانی شود و متعاقب آن ، مجازاتی متناسب با شخصیت او به اجرا درآید. چرا که من باب مثال انگیزه ی جرم ، در مقایسه سارق سیر با سارق گرسنه ، بسیار متفاوت است . و روح عدالت قضایی به هیچ عنوان واکنش یکسان را در این مورد ، مجاز نمی داند . چراکه در ما نحن فیه ، تساوی در واکنش ، مصداق تبعیض و بی عدالتی است .
بــــاری ازاین دست پیشرفت ها و بوجود آمدن اصول و قواعد مدون در حقوق کیفری ، که همواره در صدد توجه داشتن و همچنین حفظ کرامت انسانی بود، تا آنجا ادامه داشت که بالاخره منجر به ظهور اندیشه های اصلاح طلبانه و مکاتب حقوقی گوناگون در حوزه ی حقوق کیفری گردید .
انقلاب کیفری :

بطور کلی در اروپا از قرن پانزدهم تحولات فکری ، اقتصادی و سیاسی اتفاق افتاد . بشر اروپایی در آن زمان با توجه به شرایط ناگوار فکری ، سیاسی و اجتماعی در پی یکسری تحولاتی بود که منجر به رونسانس شد . ولی قرن هجدهم یک نقطه ی عطفی در حقوق کیفری بود . چراکه در کنار انقلاب کبیر فرانسه انقلابی نیز در حقوق کیفری رخ داد . و این انقلاب در حقوق کیفری ، ریشه در اندیشه های فلسفی دانشمندان آن دیار داشت. مثل اندیشه های نوابغی سترگ چون " مونتسکیو" (1689 – 1755 م ) ، " ژان ژاک روسو" (1712 – 1778 م ) و " سزار بکاریا " (1738 – 1794 م ) .

تفکرات و اندیشه های سرنوشت ساز "مونتسکیو" ، فیلسوف و حقوقدان شهیر فرانسوی ، به خوبی در دو کتاب مشهورش یعنی " نامه های ایرانی " و " روح القوانین" که منجر به شهرت او شد ، دیده می شود.

از بارز ترین اندیشه های او می توان به نظریه ی " استقلال قوا " اشاره نمود. چرا که او معتقد بود که وجود یک نهاد قدرتمند و واحد باعث سوء استفاده های آن نهاد از قانون می شود و این نقض غرض است . و یا اینکه مابایستی قوانین هر کشوری را متناسب با فرهنگ و اقلیم آن وضع کنیم چراکه نمی شود یک قانون را برای همه نوشت . در واقع او معتقد به " تکثر گرایی" حقوقیست . یعنی هر جامعه متناسب با شرایط خودش ، قانون خاص خودش را می طلبد. نکته ی دیگر ، ارجحیت " قطعیت " مجازات ها ، نسبت به شدت مجازات ها . با این توضیح که ما با شدت مجازات نمی توانیم با جرم مقابله کنیم ولی بهتر است که تمام مجرمین را مجازات کنیم .

"مونتسکیو" همچنین اصل " قانونی بودن جرم و مجازات " را که شاه بیت اصول علم حقوق است را مطرح کرد . که یعنی ما باید سعی کنیم اعمال مجرمانه و همچنین نوع مجازات آنها را ، رسما در قانون اعلام کنیم تا مردم بدانند چه عملی جرم است و مرتکب نشوند و به فرض ارتکاب ، نوع مجازات آن عمل معلوم باشد . تا امکان سوء استفاده از قانون نباشد . و در نهایت یکی دیگر از مهمترین بیانات او رعایت اصل " کرامت " انسان است . "مونتسکیو" معتقد است ، چه خوب است که روش اداره ی جامعه طوری باشد که کرامت و بزرگواری افراد جامعه را بالا ببرد . در این صورت خواه ناخواه آنها کمتر سراغ جرم می روند . چون اگر مجازات اندک هم که باشد و مردم بزرگوار باشند ، همچنان مجازات اندک برای آنها ایجاد ترس می کند .

" ژان ژاک روسو" نیز در کتاب معروف خود تحت عنوان " قرارداد های اجتماعی " زمینه های این انقلاب عظیم را فراهم نموده بود . و این نظر را مطرح کرده بود که اساسا ً مجازات ها ، معلول اجتماعی زندگی کردن انسان است . چرا که انسان ها برای رفع نیازشان ، طبق توافقی نانوشته ، تصمیم به اجتماعی زیستن گرفتند و خودشان با دست خودشان مقداری از آزادی های فردیشان را برای مرتفع کردن نیاز هایشان ، محدود کردند و از آنجایی که انسان ها قبل از اجتماعی شدن ، تکلیف و مسئولیتی در قبال دیگران نداشتند ، پس در نتیجه مجازاتی هم برای آنها در آن موقع ، قابل تصور نبود. درواقع بدون خواست و اراده ی مردم عملی جرم نیست و مجازات ندارد . این تفکر "روسو" ، دقیقا ًدر برابر اندیشه ی دینی است ، که می گوید جرم و مجازات را خدا تعیین کرده و این نظام قانون ، توسط انبیای الهی به اجرا در می آید . وی مانند دیگر فیلسوفان قرن هجدهم با مسیحیت و آداب دینی که کشیشان مقرر داشته اند ، مخالف بود و به مباحث فلسفه ی اولی هم اعتقادی نداشت .

" سزار بکاریا " اندیشمند ایتالیایی نیز صاحب تفکرات تاثیرگذاری بود . که انشار آن تفکرات در قالب انتشار کتاب مشهورش با عنوان " جرایم و مجازات ها " نقطه ی عطفی در تحقق انقلاب کیفری شد . این کتاب ، طبق اعتراف مولف آن ، تحت تاثیر اندیشه های " مونتسکیو " و " روسو " نگارش شده است و در واقع جمع بندی نهایی ، از اندیشه های اصلاح طلبانه ی این سه دانشمند بزرگ است . او از اشاعه دهندگان اندیشه ی جدایی حقوق کیفری از دین و حتی از اخلاق فردی است و بر این گفته ی خود دلیلی می آورد : " عدالت الهی و عدالت طبیعی ذاتا ًپایدار و ثابت اند . زیرا نسبت دو شئ که دارای طبیعت یکسانند ، همیشه یکی است . اما عدالت انسانی یا به بیان بهتر، عدالت سیاسی ، نسبتی میان عمل هیأت متغیر جامعه است. عدالت سیاسی تا جایی که این عمل ، ضروری و مفید برای جامعه باشد تغییر می کند و نمی توان آن را به خوبی فهمید مگر [اینکه] روابط پیچیده و متغیر گروه بندی های سیاسی را تحلیل کرد "

به تدریج نظرات و نوشته های دانشمندان ، باعث ایجاد اصلاحاتی در قانون 1810 انقلاب فرانسه شد . و در نهایت این اندیشه های نوین ، باعث ظهور یکسری مکاتب و گرایش هایی در حقوق کیفری گردید . مکاتبی مثل " کلاسیک " ، " تحققی " ، " دفاع اجتماعی " ، " نئوکلاسیک " و ...

مکتب کلاسیک :

این مکتب در اوایل قرن 19 بوجود آمد . مکتب کلاسیک بیشتر تحت تاثیر آرای " مونتسکیو " و همچنین " ژان ژاک روسو" شکل گرفت . از دانشمندان بزرگ این مکتب می توان به " روسی " ( 1787 – 1848 م ) اشاره کرد .

اساس اعتقادات صاحبان و حامیان این مکتب ، مساله ی " اراده ی مختار" ، بعبارتی اراده ی آزاد است . که در برابر جبر و اراده ی مجبور ، قرار می گیرد . به این ترتیب که هر شخص در گرفتن تصمیم خوب و بد آزاد است . بنابراین می تواند خوب باشد ولی بدی می کند .بعبارتی دیگر انسان یک موجود منفعت طلب است و همواره از ضرر متنفر است . از اینرو در حین ارتکاب جرم ، شخص مجرم در راستای یک تفکر و عقلانیت ، یک محاسبه ی دقیق انجام می دهد و بعد چنانچه به این نتیجه برسد که ارتکاب جرم به نفع اوست ، جرم را انجام می دهد. پس با آزادی کامل ، مرتکب جرم می شود . پس او مجرم است و مستحق مجازات .

اما با توجه به حسابگر بودن انسان ، باید مجازات به گونه ای باشد که انسان حسابگر در دَوَران بین ارتکاب و عدم ارتکاب ، همیشه جانب عدم ارتکاب را بگیرد و خود را به فرض ارتکاب جرم ، در معرض زیان و ضرر ببیند .منتها نکته ای که بسیار مهم است این است که باید در ابتدا ، حدود مسئولیت اخلاقی او را شناخت و او را عادلانه کیفر داد.

نتایج مهم و موثری که از این مکتب در نظام حقوق کیفری بدست می آمد از این قرار است :

1- اصل اراده ی آزاد انسان

2- اصل قانونی بودن جرم و مجازات

3- اصل ثبوت مجازات ها

4- اصل تساوی مجازات ها

دو اصل اول در مبحث انقلاب کیفری بررسی شد . اما نسبت به اصل سوم لازم به توضیح است که منظور از " ثبوت مجازات ها " إعمال مجازات مشابه ، در یک جرم مشخص است . در واقع این اصل ، در مقابل اصل " فردی کردن" مجازات ها است که بعدا ً در نظام کیفری مطرح شد . بعبارتی دیگر مکتب کلاسیک معتقد بود که بدلیل ثبوت عقل در نزد همه ی انسان ها ، آنها از دید قانون ، مساوی هستند و در یک جرم مشخص ، مانند سرقت به طور مشابه مجازات می شوند. در واقع مکتب کلاسیک ، فرقی میان سارق گرسنه و سارق سیر ، قائل نبود و واکنش او نسبت به هر دو مجرم یکسان بود .

و همینطور اصل " تساوی مجازات ها " بدین معناست که همه انسانها ، در صورت ارتکاب جرم باید خود را در برابر اعمال مجازات ببینند ، بدین معنا که هیچ شخص مجرمی بدلیل موقعیت شغلی یا خانوادگی و ... از اجرای مجازات معاف نباشد و این همان " قطعیت" یی است که " مونتسکیو " بدان اشاره کرده بود .

مکتب تحققی :

یکی دیگر از مکاتب حقوق کیفری ، مکتب " تحققی " بود که در اواخر قرن نوزدهم در ایتالیا ظهور کرد. این مکتب در واقع تحت تاثیر فلسفه ی " کنت " و اعتقادات " داروین " و قوانین وراثت و موج علمی جدیدی که با انتشار کتاب " انسان بزهکار " در سال 1876 بوجود آمد ، ظاهر شد .

از بزرگترین طرفداران این مکتب ، که همگی ایتالیایی هستند ، می توان به " چزاره لومبروزو " ( 1835 – 1909 م ) استاد پزشکی قانونی در تورینو و نویسنده ی کتاب " انسان بزهکار " نام برد . همینطور " رافائل گاروفالو " ( 1851 – 1934 م ) قاضی دادگاه استان " ناپل " ، اشاره کرد .
اساس اعتقادات این مکتب بر دو پایه استوار بود : 1- جبری بودن پدیده ی بزهکاری . 2- عدم مسئولیت اخلاقی [ و به تبع آن کیفری ] برای بزهکار .
با این توضیح که مجرم – برخلاف اعتقاد مکتب کلاسیک – داری اراده ی آزاد نیست . در واقع او تحت کنترل و اختیار سلسله عوامل درونی و بیرونی است که او را احاطه کرده و اخلاقا ً او قابل سرزنش نیست . و در نتیجه چنین شخصی نمی تواند مسئولیت کیفری داشته باشد. ولی این بدین معنا نیست که جامعه در قبال بزهکاران ، وظیفه ای ندارد . بلکه واکنش جامعه نسبت به بزهکار ، مشابه واکنش یک پزشک نسبت به بیمار است. چراکه مجرم دارای یک حالت خطرناک است که این حالت خطرناک، منجر به وقوع جر توسط او می شود .
در واقع مجرم یک بیمار اجتماعی است که جامعه ناگزیر باید تصمیماتی را در قبالش اتخاذ کند . واکنش جامعه نسبت به این " حالت خطرناک " از نوع مجازات نیست . بلکه صاحبان و نظریه پردازان مکتب تحققی ، برای اولین بار واکنش جدیدی را وارد حقوق کیفری کردند ، تحت عنوان " اقدامات تأمینی و تربیتی " که این اقدامات به زعم آنها می توانست جایگزینی همیشگی برای مجازات باشد. و باعث درمان مجرمین شود و همچنین از تکرار جرم نیز جلوگیری کند .
ولی با این حال ، اشکالات زیادی بر این مکتب وارد بود . و همین باعث کنار رفتن مکتب تحققی شد . من باب مثال یکی از این اشکالات این بود : اینکه شما مکررا ً می گویید " فقدان اراده ی آزاد " در تمام موارد مردود است . چراکه به فرض اینکه یک سلسله عوامل درونی و بیرونی روی مجرم تأثیر منفی گذاشته باشد . باید گفت که این عوامل صرفا ً عوامل تحریک کننده ای هستند . ولی تصمیم نهایی برای ارتکاب عمل مجرمانه ، بر عهده ی شخص مجرم بوده و انتساب فعل مجرمانه به آن شخص عرفا ً و عقلا ً صحیح است .
نتایجی که از مکتب " تحققی " حاصل شد اینهاست :
1- خلق اصطلاح جدید " اقدامات تأمینی " چه در مرحله ی قبل از جرم ( پیشگیری ) و چه بعد از وقوع جرم ( از باب واکنش در برابر جرم ).
2- لزوم انجام " اقدامات پیشگیرانه " توسط نظام قضایی.
3- وارد کردن یک " بینش علمی " در نظام کیفری.
4- پدید آمدن " رشته ی جرم شناسی " به تبع تفکرات علمی که این مکتب وارد نظام کیفری کرد .

مکتب نئوکلاسیک :
با انتقادات گسترده ای که همواره به دو مکتب " کلاسیک " و " تحققی " وارد می شد ؛ در اوایل قرن بیستم ، زمینه برای ظهور یکسری از مکاتب مختلط و التقاطی مهیا شد . از جمله مکتب " نئوکلاسیک " و " دفاع اجتماعی " که در حال حاضر این دو مکتب ، بر نظام های حقوقی دنیا ، حاکمند .
مبنای فکری و اصول مکتب نئوکلاسیک ، همانند مکتب کلاسیک است . یعنی پذیرش " اراده ی آزاد " .در واقع طرفداران جدید مکتب کلاسیک ، با تعدیل و رفع نقایض آن مکتب ، نمونه ای اصلاح شده از مکتب کلاسیک را عرضه کردند . از این رو پاره ای از مسائلی که کلاسیک ها همواره مطرح می کردند ، این مکتب قبول ندارد . چرا که مکتب نئوکلاسیک ، همانند مکتب تحققی ، یگانه راه مقابله با جرم را مجازات نمی داند . بلکه آموزش و اقدامات تربیتی را نیز در کنار مجازات ها ، کارگشا می داند . علاوه بر آن ، این مکتب ، اصل " ثبات مجازات " ها را هم نمی پذیرد . نئوکلاسیک معتقد است که باید مجازات ها ، فردی شود و در تعیین مجازات ، به شرایط تحقق بخش جرم ، چه عوامل و شرایط داخلی و چه خارجی ، توجه شود . یعنی قائل به اصل مدرن " فردی کردن " مجازات است.
در حال حاضر این مکتب ، در دنیا پیروان زیادی دارد. از جمله نظام حقوق کیفری ایالات متحده ی آمریکا و بسیاری دیگر از نظام های حقوقی معتبر دنیا ، که در حوزه ی حقوق کیفری ، پیروی " مکتب نئوکلاسیک " هستند . و در واقع در حال حاضر این مکتب بی نقص ترین و کاراترین مکتب در بین مکاتب موجود در حقوق کیفری است. هر چند که جدیدترین مکتب نیست.
مکتب دفاع اجتماعی :
از آنجایی که ، نه " اراده ی آزاد " مکتب کلاسیک و نه " جبر " خلاف واقع و خیال پردازانه ی مکتب تحققی ، نمی توانستند بطور چشمگیری ضامن امنیت و آرامش جوامع باشند . چراکه هیچکدام از این مکاتب نتوانستند بطور قابل توجهی از کمیت جرایم بکاهند ؛ همانطور که قبلا نیز اشاره شد ، مکاتب مختلط و ترکیبی در اوایل قرن بیستم متولد شدند . یکی از این مکاتب ، مکتب دفاع اجتماعی است . که جدیدترین و کم سن و سال ترین مکتب کیفری جهان است و تقریبا در حال حاضر بر اکثر کشورهای دنیا حاکم است.
در واقع این مکتب نیز ، تلفیقی از نقاط مثبت دو مکتب اصلی ، یعنی کلاسیک و تحققی است و مبانی جدیدی را ارائه نکرده است . و معتقد است در کنار پذیرش مسئولیت کیفری مجرم و اعتقاد به اراده ی آزاد او ، باید با رویکردی انسانی با پدیده ی مجرمانه مبارزه کرد . از قبیل اقدامات درمانی و روانی و ... از این رو این مکتب ، پایه گذار یکسری سیاست های جدیدی در حقوق کیفری شده است .
* * *
النهایة گفتن این نکته ضروریست که ، مکتب " تحققی " برای اولین بار انحصار واکنش و عکس العمل اجتماعی در برابر جرم را که در اختیار مجازات بود ، شکست و طرح نوینی بنا نمود که امروزه نیز به آن توجه می شود . چراکه در موارد بسیاری ، عدالت قضایی ایجاب می کند ، جامعه در برابر جرم ، بوسیله ی اقدامات تأمینی ، عکس العمل نشان دهد و فقط به مجازات و سزادهی نیاندیشد . از اینرو محاکم قضایی ، در مورد بزهکارانی که به اصطلاح ، دارای حالت خطرناک هستند و شانس تکرار جرم در مورد آنها معقول و محتمل است ، اقدامات تامینی را به هدف ممانعت از تکرار آن جرم در آینده ، به اجرا می گذارند.
با این توضیح ، ضروری به نظر می رسد که دایره و حدود این دو نوع واکنش از هم تفکیک و همچنین کاربردها و اهداف متفاوت آنها نیز بررسی شود :
اشتراکات و افتراقات مجازات و اقدامات تأمینی :
با توجه به تعریف جرم و اقدامات تامینی و همینطور ویژگی های آنها می توان پی به وجوه اشتراک و افتراق این دو نوع واکنش اجتماعی برد . یکی از تعاریف مجازات " پاداش فعل یا ترک فعل مجرمانه " است . ولی در کل می توان گفت ، مجازات نوعی ضمانت اجرای قانونی است که به مجرم تحمیل می شود . اما اقدامات تامینی و تربیتی به " تدابیر لازم برای جلوگیری از وقوع جرم انجام یافته " اطلاق می گردد. یا به تعبیر دیگر تدابیر قانونی است که برای مجرمین خطرناک و به منظور جلوگیری از تکرار آن جرم ، توسط قاضی در نظر گرفته می شود که می تواند جنبه ی درمان یا پیشگیری داشته باشد.
مهمترین وجوه اشتراک :
1- از نظر موضوع شبیه به هم هستند . یعنی هر دو دارای طبیعت قضایی یکسانی هستند . بعبارت دیگر هر دو ، عکس العمل و واکنش جامعه نسبت به عمل غیر قانونی و مجرمانه است که امنیت و سلامت جامعه را تهدید می کند .
2- در هر دو ، وجود عنصر قانونی نیاز است . یعنی باید حداقل بطور کلی اقدامات تامینی و تربیتی و همچنین نوع مجازات ها و نحوه ی اجرای آنها در قانون ذکر شده باشد.
3- یکی از اهداف مشترک میان مجازات ها و اقدامات تامینی ، اصلاح مجرم یا صاحب حالت خطرناک است. مخصوصا اقدامات تامینی که اصلاح مجرم یکی از اهداف اساسی آن اقدامات است . گواینکه در مجازات ها نیز نیم نگاهی به اصلاح مجرم وجود دارد.
4- جلوگیری از تکرار. یعنی هر دوی آنها ، نگاه به آینده دارند و می خواهند شرایطی را برای مجرم ایجاد کنند که او در آینده مجددا ً به جرم آلوده نشود.
مهمترین وجوه افتراق :
1- علاوه بر اصلاح ، یکی دیگر از اهداف مجازات ها ، ارعاب و سزادهی است. علاوه بر این یکی از آثار اجرای مجازات ، هتک شدن شخصیت مجرم است . در حالی که در اقدامات تامینی و تربیتی به هیچ وجه این قبیل اهداف ، مد نظر قانونگذار نبوده . اجرای اقدامات تامینی هیچ گاه به عزت و کرامت شخص دارای حالت خطرناک لطمه ای وارد نمی کند . چراکه اساس اقدامات تامینی ، اصلاح و تربیت اوست، نه سزادهی .
2- مجازات ها علاوه بر اینکه نگاهی به آینده دارند و می خواهند جلوی تکرار احتمالی جرم در آینده را بگیرند – درست مثل اقدامات تامینی – همزمان نگاهی نیز به گذشته داشته و به مقتضی عدالت در پی آن هستند که شخص مجرم را ، بسبب فعل ارتکابی سابقـش ، تنبیه کنند. چراکه یکی از اهداف مجازات ها ، اجرای عدالت ، آن هم از طریق سزادهی است. تا جامعه شاهد برخورد عقلای قوم ، با عمل مجرمانه باشد و اینکه عمل مجرمانه بی پاسخ نمانده است و اینکه از منظر قانون ، جایگاه شخص مجرم با شخص بی گناه ، برابر و یکسان نیست . در حالی که از این مسائل و اهداف در اجرای اقدامات تامینی ، خبری نیست.
3- مجازات ها غیر از موارد خاصی ، بر خلاف اقدامات تامینی ، قطعی هستند . یعنی بعد از صدور حکم دادگاه ، الا و لابد باید اجرا شوند . و این خود کمک به بازدارنده بودن مجازات ها می کند .
4- با توجه به اینکه در اقدامات تامینی هدف اصلاح و درمان مجرم است و رابطه ی تنگاتنگی با مساله ی جرم شناسی ، روانشناسی و ... دارد ؛ از اینرو این اقدامات نمی تواند دارای مدت زمان معینی باشد. چرا که نمی توان زمان درمان قطعی مجرم را پیشبینی کرد. برخلاف مجازات ها که معین هستند و اصل قانونی بودن جرم و مجازات بر آنها حاکم است. و همینطور می توان گفت معین بودن ریشه در رعب آور بودن مجازات ها دارد. یعنی چون قانونگذار می خواسته است یکسری واکنش های رعب آوری برای مقابله با جرم وضع کند ، بر روی معین بودن آنها تاکید داشته است .

پنجشنبه 5 / شهریور/ 88

۱۳۸۸ مرداد ۳۰, جمعه

مفهوم ، اهمیت و جایگاه ژانر در سینما

امروز تحلیلی در مورد پدیده ی ژانـــر در سینما ارائه می کنم که بیشتر جنبه ی تحقیق دارد. برای این کار از تعدادی از مقالات سایت خوب "دانشنامه ی رشد" استفاده شده است .

امروزه طبقه بندی فیلم های سینمایی ، بر مبنای انواع ژانر یک امر ضروری است. چرا که سینما به مثابه ی یک اقیانوس است و از آن سو ، با توجه به لزوم دسترسی سریع به فیلم ، باید به فکر راه چاره ای بود و آن راه چاره ، همواره یک طبقه بندی صحیح و مناسب بر مبنای محتوا و درونمایه ی فیلم است.

این طبقه بندی ، برای طیف های گوناگونی ، حائز اهمیت است . از تهیه کنندگان و فیلمنامه نویسان و کلا اهالی سینما گذشته ، برای مخاطبان سینما ، اطلاع از ژانر فیلم ، بسیار تعیین کننده است . چرا که دسترسی آنها به فیلم مورد علاقه شان را تسریع می کند . همینطور برای آرشیوداران و بانک های فیلم که برای طبقه بندی فیلم هایشان ، معیار ژانر در مقابل سال تولید یا کشور سازنده و یا دیگر معیار های موجود ، بهترین ملاک برای طبقه بندی است. بنابراین مهم است که بتوان میان کارکرد های متفاوت مفهوم ژانر، برای دست اندرکاران مختلف سینما تمایز قائل شد . در این میان سه نقش اصلی این مفهوم را باید تشخیص داد .

الف: نقش تولیدی

ب: نقش توزیعی

ج: نقش مصرفی

وقتی ژانرها انسجام می یابند ، تاثیرشان در تمام جنبه های فعالیت سینمایی افزایش پیدا می کند. برای گروه تولید ، معیار های ژانری ، فراهم کننده ی الگویی مطلوب است که تولید سریع محصولات مرغوب را تسهیل می کند. مثلا فیلمنامه نویسان ، فیلمنامه هایشان را در رابطه با فرمول های داستانی و انواع شخصیت مرتبط با آن ژانر خاص در نظر می گیرند یا موسسات نقش یابی ، بهتر قادرند تا تیپ های ظاهری و مهارت های بازیگری مورد نیاز فیلم را پیش بینی کنند. عوامل زیبایی شناختی فیلم ( کارگردان ، فیلم بردار ، طراح صحنه ، آهنگ ساز و... ) با به کار بردن راه حل های به دست آمده در محصولات ژانری قبلی در وقت صرفه جویی می کنند و... به این ترتیب هر فیلم از صرفه جویی همراه با نوعی خط تولید بهره مند می شود.

وضع معیارهای ژانر، همچنین تاثیر شدیدی بر توزیع و نمایش فیلم دارد. نمایش دهندگان دیگر هر مخاطب را به عنوان فردی مجزا در نظر نمی گیرند بلکه به لطف وفاداری مخاطب به ژانرهای مشخص ، می توانند تماشاگران را به صورت گروهی تصور کنند. تمهیدات شناسایی ژانر، مثل نام ژانر ، تصویر پردازی ، موسیقی ، مایه های پیرنگ یا بازیگران شناخته شده ی ژانر ، نقش تبلیغاتی مهمی دارند. و این همانند نوعی فراخوان تماشاگران اختصاصی ژانراست .

برای مخاطبان نیز ، معیارهای ژانری عمل تصمیم گیری را ساده و راحت می سازند تماشاگران ، حین تماشای فیلم انتظارات کاملا مشخصی دارند. پیش از آن که فیلم را ببینند تقریبا می دانند باید در انتظار چه چیزی باشند و به این ترتیب اگر احساس خوبی نسبت به فیلمی پیدا می کنند با دیدن فیلم هایی از آن دست ، لذت خود را تکرار می کنند .

مفهوم ژانــــر

مفهوم ژانر برگرفته از کلمه ای فرانسوی به معنای " نوع " است که مشتق از واژه ی لاتین "genus" می باشد . مفهوم ژانر در ابتدا ، صرفا در طبقه بندی های آثار ادبی و همینطور ارزش گذاری بر روی متون ادبی ، نقش مهمی را ایفا می کرد و کلا یک اصطلاح ادبیاتی بود مانند نوع نمایشی که به حماسی و تغزلی و دراماتیک منشعب می شد یا نوع ارتباط اثر با واقعیت . به اصطلاح اثر داستانی یا غیر داستانی و ...

ورود ژانــــر به سینما

در سال 1927 میلادی بود که سینمای صامت جای خود را به سینمای ناطق داد و صدا رسما وارد عالم سینما شد . ابعاد و تاثیر جهانی هالیوود گسترش پیدا کرد و دسته بندی های ژانری اهمیت جدیدی کسب کردند . البته در ابتدا ژانرهای سینمایی بصورت یکسری قالب های از پیش تعیین شده نبودند بلکه به مرور زمان با توجه به مقتضیات موجود یکی پس از دیگری متولد شدند . هرگاه فیلمی ساخته می شد که از نظر تجاری موفق بود و حمایت تماشاگران را بدنبال داشت ، کمپانی های فیلمسازی سعی می کردند آن را به نحوی فرمول بندی کنند و دست به تولید فیلم های مشابه بزنند . فیلم "Disraeli" توسط کمپانی برادران وارنر در سال 1929 ساخته شد و از آنجایی که فیلم به موفقیت چشمگیری دست یافت ، بارها از آن در ساخت فیلم های دیگر الهام گرفته شد . دیزرائیلی با اقتباس از نمایشنامه ای تاریخی و عامه پسند بر اساس زندگی یک مرد ثروتمند ساخته شد و نقطه ی آغازی برای ساخت فیلم های " زندگینامه ای " و همینطور سبک " اقتباسی " در سینما گردید .

ماهیت ژانــــر

ژانر به معنای کلی یک ماهیت دو گانه دارد . چراکه یکسری از ژانرها از منابع ادبی یا تاتری نشات می گیرند و برخی دیگر هم در وهله ی اول درون صنعت سینما شکل می گیرند . در این میان مخاطبان و تماشاگران هم در ایجاد ژانرها و گونه های سینمایی بی تاثیر نیستند . آنها نیز فیلم ها را بر اساس معیارها و سلایق شخصیشان دسته بندی می کنند . حتی بسیاری از تحلیلگران مسائل سینمایی بر این باورند که آینده ی ژانر به طور روزافزونی به الگوهای تماشای مخاطب بستگی خواهد داشت .

ظهور ژانر معمولا با حرکت از ایده های محتواگرایانه راجع به ژانر شروع می شود و به سوی تعاریفی مبتنی بر مایه های تکرار شونده ، حرکت می کند . در ابتدای ظهور فیلم های موسوم به " وسترن " اساسا ژانری به نام وسترن وجود نداشت . مثلا فیلم " سرقت بزرگ قطار " " The great train robbery" محصول سال 1903 هالیوود ، همگون با بسیاری از ملودرام های تصویری دیگر بود که فیلمسازان اولیه مورد اقتباس قرار می دادند . این فیلم به جای اینکه مدل وسترن های آینده باشد ، ابتدا الهام بخش گروهی از فیلم های جنایی شد .

با این حال طی یک دهه تولید رو به رشد فیلم های تعقیبی-وسترن ، ملودرام-وسترن ، رمانس های وسترن و حماسه های وسترن ، ژانری را تحکیم بخشید که صرفا " وسترن " نام گرفت و وسترن که در ابتدا تنها صفتی جغرافیایی و معرف مکان وقوع ماجرا بود ، به سرعت نامی شد برای یک ژانر که روی علاقه ی عمومی به آمریکا حساب می کرد .

مرگ ژانــــر

در اینجا این نکته ضروریست که همانطور که ژانرها در ابتدای ظهورشان ، کاملا شکل یافته نیستند ، محو شدنشان نیز تدریجی است . من باب مثال ، برخی ژانرها تابع موقعیت اجتماعی و سیاسی زمانه هستند و ممکن است با تغییر موقعیت پایگاه خود را از دست بدهند یا حداقل کم رنگ شوند . همانند سینمای جنگ و ژانر جنگی در ایران که بی رونق شدن و حتی رو به نابودی رفتن این ژانر را می توان در آثار جدید فیلمسازان مخصوص این ژانر مشاهده کرد .

با نگاهی گذرا بر آثار فیلمسازانی چون مرحوم "ملاقلی پور" و "حاتمی کیا" و درک اختلاف فاحش مضمون و محتوای آثار این کارگردانان در مقایسه با دو دهه ی شصت و هشتاد و تغییر جهتی اساسی که این دو به محتوای فیلم های خود دادند ، پر واضح است که سینمای جنگی دهه ی شصت دیگر در نزد مخاطب ایرانی جایگاه شایسته ای ندارد . نگاه کنید به فیلم "مزرعه ی پدری" محصول 1381 ساخته ی رسول ملاقلی پور یعنی همان کارگردانی که در سال 67 فیلم تماما جنگی " افق " را ساخت .البته این دسته از فیلمسازان کسانی بودند که با تغییر آرمان و نگرش به شکل جدیدی این عرصه را ادامه می دهند . ولی در حال حاضر ، از بیش از ده کارگردان و فیلمساز مطرح جنگی ساز دهه شصت ، در هیچ جای سینمای ایران خبری نیست و این بازنشستگی زود هنگام و فروکش کردن تب تند ، خود نشان دیگری از مرگ این ژانر دارد .

علاوه بر تغییر نگرش اهالی سینما نسبت به این ژانر، از شکست های سنگین تجاری اینگونه فیلم ها هم می توان نام برد . آنهم با پروژه های کلان و میلیاردی با بکارگیری از حرفه ای ترین و حاذق ترین عوامل تولید ، این نیز گواهی بر محو شدن تدریجی این ژانر از سینمای ایران است . فیلم " دوئل " محصول 1382 ساخته ی "احمد رضا درویش" و با شرکت گیشه پر کن هایی چون "هدیه تهرانی" و "سعید راد" و دیگر هنرپیشگان بسیار سرشناس که همگی یک پروژه ی تماما شکست خورده را کلید زدند ، خود یکی از این نشانه هاست .

البته همانطور که اشاره شد یکی از علل متروک شدن ژانرها ، تحت تاثیر عوامل اجتماعی و سیاسی خاصی قرار گرفتن آنهاست . هرچند که فرمول ها و قواعد آن ژانر، اصولی و مستحکم باشند ، اما با وجود چنین عواملی محکوم به شکست است . کما اینکه همین ژانر جنگی که طردا للباب مورد بحث قرار گرفت هنوز با گذشت بیش از شصت سال از جنگ جهانی دوم و همینطور با گذشت بیش از سی سال از جنگ ویتنام بازارش همچنان در دنیا داغ و پر رونق است و فیلم های تولید شده در این ژانر، با استقبال عمومی مواجه می شود . پس با این اوصاف علت شکست سینمای جنگ در ایران را نباید در عوامل سینمایی جستجو کرد ! و این خود مؤید تاثیر عوامل سیاسی – اجتماعی و همینطور تفاوت در نوع نگرش مخاطبان با نوع نگرش مقامات بالا رتبه ی سینمایی به این ژانراست . چرا که وقتی نوع نگرش مخاطب به ژانری با نوع نگرش یک فیلمساز به همان ژانر متضاد باشد ، بی شک مخاطبین ، با فیلم ارتباط معنوی بر قرار نمی کنند و همین عدم ارتباط ، باعث عدم توفیق فیلم و در نهایت عدم توفیق ژانر می شود .

یکی دیگر از عوامل و علل فراموش شدن یک ژانر، ضعف فنی و عامل درونی خود ژانر است . برخی ژانرها در اثر تکرار الگوهایشان ، ممکن است از سوی تماشاگران طرد شوند . به همین خاطر ژانرها برای بقا باید خود را تطبیق دهند و الگوها و موضوع های خود را با توجه به زمانه تغییر دهند و هرگز آرمان های تماشاگران را فراموش نکنند . در این باره میتوان به فیلم های دهه ی چهل خورشیدی سینمای ایران موسوم به " فیلم فارسی " اشاره کرد که با ساخت فیلم های " گنج قارون " محصول 1345 ساخته ی " سیامک یاسمی " و فیلم " سلطان قلبها " محصول 1347 ، ساخته ی مرحوم " محمد علی فردین " ، به اوج خود رسید.

انواع ژانــــر

در حال حاضر تعداد ژانرهایی که در محاورات سینمایی متداول است از مرز بیست نوع گذشته است ولی در واقع ژانر فیلم منحصر در این تعداد نیست . چراکه معیار تعیین کننده ی ژانر ، یک معیار دقیق ، عقلی و فلسفی نیست که منحصر به همین موارد باشد . آنچیزی که یک ژانر را متولد می کند ، محتوا و درونمایه ی فیلم است . بطوریکه اگر جنبه های رومانتیک فیلم بر سایر جنبه های فیلم غلبه داشته باشد ، ژانر آن فیلم رومانتیک است . هرچند که ممکن است در همان فیلم ، قواعد و فرمول های حاکم بر ژانر فانتزی نیز موجود باشد .از اینروست که اکثر فیلم ها دارای ژانر ترکیبی هستند و در واقع نمی توان گفت که یک فیلم فقط و فقط دارای یک ژانر مشخص است .

علاوه بر اینها ، اساسا دایره ی شمول ژانرهای موجود با یکدیگر مساوی نیستند . به اصطلاح منطقی ، آنها قسیم کامل یکدیگر نیستند . چراکه ممکن است ژانری جزیی از ژانر دیگر باشد . یعنی نسبت منطقی آن با ژانر دیگر عام و خاص مطلق باشد و یا عام و خاص من وجه . یعنی در قسمتی با یکدیگر وجه اشتراک داشته باشند ( عام و خاص من وجه ) و یا اینکه ژانر دوم تماما جزتی از ژانر اول باشد ( عام و خاص مطلق ). مثلا ژانر اکشن یک مفهوم عامتری نسبت به ژانر جنایی دارد و در اکثر موارد ، یک فیلم جنایی ، علاوه بر جنبه های جنایی ، دارای جنبه های اکشن هم است . یا مثلا رابطه ی بین ژانر فانتزی و تخیلی یک رابطه ی مبهم است . چراکه با تعریف های متفاوتی که از ژانر جدید التاسیس فانتزی شده است در بسیاری از موارد با ژانر علمی – تخیلی ، کاملا منطبق است . با اینکه در واقع علمی – تخیلی یکی از زیر مجموعه های ژانر فانتزی است . چون منظور از فانتزی مطلق تخیل است . و در واقع فیلم های علمی – تخیلی قبل از اینکه علمی – تخیلی باشند ، فانتزی هستند .

پس در نهایت می توان اینطور جمع بندی نمود که ژانر چراغ چشمکزنی است که پر رنگ ترین رویداد و حادثه ی فیلم را ، قبل از دیدنش به نوعی بر ملا می کند . با اینکه در واقع معرف تمام جنبه های یک اثر سینمایی نیست .

پنجشنبه 29/ امرداد / 88

۱۳۸۷ اردیبهشت ۵, پنجشنبه

آرای فقهی در باب غنا و آواز

چند روز قبل دیدم یکی از سایت های آهنگ های عربی توسط گروهی از طرفداران القاعده هک شده ، من هم فورا از نامه ی هکر که تمام صفحه ی اصلی سایت را پوشانده بود عکس گرفتم و در اینجا قرار دادم . جالب است که در نامه ی هکر برای مدیر سایت آمده " ... یا مسلمین اتقوا الله ... هل انت مسلم !! اذا کنت لاتخاف من عقاب الله و ترید تحمل الذنب وحدک ... سنعود قریبا "
چند نکته به نظرم جالب آمد ، اول اینکه میگوید : " آیا تو مسلمانی ؟ " که منظورش این است که ، تویی که مسلمانی چرا سایت موسیقی داری ؟ که در جوابش میشود گفت مگر هرکس که عرب است و در سعودی زندگی می کند مسلمان است !؟ شاید اصلا صاحب بیچاره ی این سایت مسلمون نیست از کجا یقین داری ؟
در مرحله بعد می گوید که " تویی که عذاب خدا را برای خودت طلبیدی چرا دیگران را در عذاب خود شریک می کنی؟ " که تو گویی این سایت با اکراه و اجبار مخاطب ، برای خودش درست کرده و بینندگان این سایت اکراهأ و اجبارا وارد این سایت می شدند . و در آخر هم می گوید " به همین زودی بر می گردیم ! " ولی همانطور که از محتوی نامه پیداست اینها تفکرات رادیکال و منحرف دارند و وابسته به گروه های تروریستی هستند و از صحبت های آنها خوب مشخص است که اصول اولیه و ابتدایی اسلام را هم نمی شناسند . بلکه صرفا آلت دستی در دست سیاستمداران فاسدند و در جهل و غفلت خود غوطه ور.

اما از همه ی اینها که بگذریم این اتفاق باعث شد چند خطی در مورد مفهوم غنا و آرای موجود پیرامون آن ، بنویسم در این تحلیل از کتاب گرانقدر "مکاسب" اثر ماندگارشیخ اعظم انصاری (ره) استفاده شده است .

  • اولأ : حرمت مطلق و نفس غنا (آواز) ، از ضروریات دین نیست .

علمای بزرگی چه از عامه و چه از فرقه های دیگر اسلام مثل امامیه ( اثنی عشری ، زیدیه و ... ) ، معتزله و بزرگانی مثل ، امام محمد غزالی ، شافعی ، فیض (محدث) کاشانی در کتاب وافی ، محقق سبزواری در کتاب کفایه و دیگران ... نسبتا دارای نظرات متفاوتی هستند . ولی اینها اصل غنا را فی نفسه مباح می دانند و حرمت آن را بر مضمون یا صورت آن بار می کنند ، مثلا اختلاط زن و مرد در حین غنا ، اشعار الحادی و باطل که موجب دوری از خدا می شود و یا مضامین باطل و توهین آمیز و از اینطور مسائل ... والا غنا و صوت خوش طبق نظر این گروه به خودی خود حرمتی ندارد.

صاحبان این نظردر واقع معتقد اند که باید میان مساله ی غنا و لهو ، تفکیک قائل شد . آنچیزی که بر مبنای آیات و روایات و سنت نبوی منهی ٌ عنه است لهو است نه مطلق غنا . حال اگر غنایی بدلیل یک سلسله اموراتی شکل لهوی به خود گرفت ، آنوقت آن صوت کذایی از باب لهو حرام است. با این توضیح مشکل بیشتر شد . چرا که حالا علاوه بر تعریف غنا باید حدود و دایره ی لهو نیز معلوم شود.

شیخ انصاری در مکاسب " غنا " را اینطور تعریف کرده : " ... أنه مَد الصُوت المُشتمل علی الترَجیع المُطرب . " یعنی غنا عبارتست از کشیدن صدا همراه با ترجیع مطرب و ترجیع نیز یعنی چرخاندن صدا در حنجره و به اصطلاح چه چه زدن . در تعریف غنا کلمه ی " مطرب " نیز دارای معنای خاصی است . منظور از " ترجیع المطرب " همانطور که زمخشری در " اساس الغة " خودش می نویسد ، سستی ای است که به علت شادی و یا غمناکی زیاد بر انسان عارض می شود . که این از مصادیق لهو است . اما اشکالی که بر این تعریف وارد است این است که طبق تعریف ، کلیه اصوات خوش که ظاهر و صورت لهوی ندارند ولی دارای ترجیع و چرخاندن صدا در حنجره هستند، از دایره ی غنا خارج می شوند و به آنها دیگر غنا ( آواز ) گفته نمی شود . در حالی که این تعریف استغراب دارد و خلاف عرف است . که در نهایت مرحوم شیخ به نوعی متمایل به نظر شهید ثانی (ره) شده و در تعریف غنا در پیروی از شهید ثانی در کتب روضه و مسالک ، به نوعی قید " ... أو ما یُسمی فی العُرف غناء ... " را به انتهای تعریف افزوده است . به این معنا که غنا اساسا ًهمان چیزی است که عرف آنرا غنا می داند یعنی مطلق چرخاندن صدا در حنجره . فارغ از طرب آمیز بودن یا خوش صدا بودن یا باطل بودن مضمونش و ...

و اما در رابطه با مفهوم " لهو " ، طبق تعریفی که از متون فقهی بدست می آید ، به چیزی گفته می شود که انسان را از مسیر الهی و از یاد خدا خارج کند . یعنی اموری که موجب ضلالت و گمراهی انسان شود . این حالت اختصاص به غنا ندارد ولی بحث مفصلی که وجود دارد این است که آیا غنا نمی تواند خود از مصادیق لهو باشد ؟ آنچه که به نظر می آید این است که لهو ، طبق تعریفش نمی تواند از مقولات صوتی باشد . گو اینکه آنچه شأنا ً و فعلا ً می تواند موجب ضلالت شود گفتار و رفتار نا پسند است نه صوت .

ولی نکته اساسی این است که چرا بر سر این مساله اختلاف فتوی وجود دارد ؟ فلسفه وجودی این مخالفت و اختلاف رای ، به نظر من سه چیز است :

اول ، اینکه به موجب وجود روایات متعارض ، که مفهوم آنها دال بر اباحه ی نفس غنا است . مثل چندین روایت نبوی مشهور مثل :

1- " ... عن الصادق علیه السلام - قال : قال النبی صلی الله علیه و آله ، ان من اجمل الجمال شعر الحسن ، و نغمه الصوت الحسن" (کافی ج2 ص 615 - حدیث 8)

2- ... روایاتی چند ، در معتبرترین کتاب حدیثی عامه ، صحیح بخاری ، ج7 ، کتاب النکاح ، باب النسوه اللاتی یهدین المرئه الی زوجها.

3- ... سنن ابن ماجه ، ج1 ، کتاب النکاح ، باب الغنا و الدف .( که البته این دو دسته روایات اخیر ، در مورد مجالس عروسی زنانه ، مورد استناد عامه است)

4- " ... اقرو القران بالحان العرب " وسائل الشیعه ، ج4 ، ص858 ( که بنا بر تفسیر محقق سبزواری و دیگر لغویین منظور از " الحان ا لعرب " غناست و این دال بر این نکته است که غنای باطل و غنای جایز داریم و اصل غنا مباح است ) و ...

دوم ، اینکه تمامی روایات موجود در باب حرمت غنا ، روایات واحده و مستفیضه یا مرسله هستند که از منظر گروهی از علماء و اسلام شناسان فاقد اعتبار است ، بزرگانی همچون سید مرتضی ، شیخ مفید ، ابن ادریس حلی ، ابن بابویه ، طبرسی ، محقق و ابن زهره ، که اگر بعضی از آنها خبر واحدی را نیز حجت بدانند ، مشروط به همراهی با قرینه ی کتاب و سنت و عقل است . تا جایی که حتی بعضی از فقها - بیشتر از میان متأخرین - احادیث را به دو دسته ی صحیحه و غیر صحیحه تقسیم می کنند ؛ که روایات غیر متواتره و غیر موثق چون واحده و مستفیضه و حسن و ... در دسته ی روایات غیر صحیحه واقع شده و از اعتبار ساقط است ، و از طرفی نیز ، روایات متواتره ، در دسته ی روایات صحیحه جای می گیرد (البته بر مبنای گروه دوم ). تا جایی که شخصیت بزرگی مثل محقق اردبیلی (ره ) در شرح ارشاد کتاب المتاجر ، قسم رابع گفته است : " والاخبار لیَست بصَحیحه صَریحه مِن التحَریم مُطلقا "

سوم ، اینکه محکمترین دلیل قائلین حرمت غنا قابل خدشه است . تمسک به دو آیه شریفه ، که شیخ انصاری دلیل آنها را رد کرده و دلالت آیات رو بر حرمت غنا مردود دانسته و تمسک به همان اخبار ضعیف کرده.

1- عبارت (لهو الحدیث) از آیه شریفه " و من الناس من یشتری لهو الحدیث لیضل عن سبیل الله ... " لقمان/6

2- عبارت (قول الزور ) از آیه شریفه " ... فاجتنبوا الرجس من الاوثن و اجتنبوا قول الزور" حج/30

شیخ انصاری در جواب به این دلیل ، فرموده اند که غنا از مقولات صوتی است نه کلامی ، یعنی از دید شیخ ، غنا یک کیفیت خاصی از صداست که خواننده آن را ادا می کند و مضمون کلام در دایره ی غنا مدخلیتی ندارد . از این رو این دو عبارت " قول الزور" و " لهو الحدیث " که دلالت بر کلام کذب و باطل دارد نمی تواند اشاره به غنا داشته باشد . برای بیشتر روشن شدن معنای این دو عبارت ، می توان به شان نزول این دو آیه مراجعه کرد ، که توضیح بیشتر در این مجال ممکن نیست .

خلاصه غرض از این اطاله ی کلام این است که مساله ی حرمت موسیقی یک مساله ی ضروری ، مثل حرمت شرب خمر ، زنا ، وجوب صلاه و صوم نیست . چرا که حکم در این مصادیق ، اجماعی و مشترک است ولی در ما نحن فیه اختلافاتی هرچند اندک در موردش وجود دارد.

  • ثانیأ : از همه این حرف ها و مباحث فنی گذشته ، این شخص (هکر) در ابتدای سخنش ، چون واعظی بی عمل مسلمین را به تقوای الهی دعوت نموده و صحبت از روز حساب و نار جهنم کرده در حالی که خود به حریم شخصی مدیر سایت تجاوز کرده ، که بنا بر حدیث نبوی " الناس مسلطون علی اموالهم " کسی حق تصرف عدوانی در مال غیر را ندارد ولی او با این عمل، فعل حرام مرتکب شده و خود مستحق نار جهنم ، به سبب تجاوز به حریم شخصی دیگران است .
    چهارشنبه 4 / اردیبهشت / 87

۱۳۸۷ اردیبهشت ۳, سه‌شنبه

بنام خداوند جــان و خــرد

از امروز به امید خدا وبلاگ " خطوط " را بطور آزمایشی راه اندازی می کنم

سه شنبه 3 / اردیبهشت / 87