۱۳۸۸ شهریور ۲۳, دوشنبه
۱۳۸۸ شهریور ۱۵, یکشنبه
انقلاب کیفری :
تفکرات و اندیشه های سرنوشت ساز "مونتسکیو" ، فیلسوف و حقوقدان شهیر فرانسوی ، به خوبی در دو کتاب مشهورش یعنی " نامه های ایرانی " و " روح القوانین" که منجر به شهرت او شد ، دیده می شود.
از بارز ترین اندیشه های او می توان به نظریه ی " استقلال قوا " اشاره نمود. چرا که او معتقد بود که وجود یک نهاد قدرتمند و واحد باعث سوء استفاده های آن نهاد از قانون می شود و این نقض غرض است . و یا اینکه مابایستی قوانین هر کشوری را متناسب با فرهنگ و اقلیم آن وضع کنیم چراکه نمی شود یک قانون را برای همه نوشت . در واقع او معتقد به " تکثر گرایی" حقوقیست . یعنی هر جامعه متناسب با شرایط خودش ، قانون خاص خودش را می طلبد. نکته ی دیگر ، ارجحیت " قطعیت " مجازات ها ، نسبت به شدت مجازات ها . با این توضیح که ما با شدت مجازات نمی توانیم با جرم مقابله کنیم ولی بهتر است که تمام مجرمین را مجازات کنیم .
"مونتسکیو" همچنین اصل " قانونی بودن جرم و مجازات " را که شاه بیت اصول علم حقوق است را مطرح کرد . که یعنی ما باید سعی کنیم اعمال مجرمانه و همچنین نوع مجازات آنها را ، رسما در قانون اعلام کنیم تا مردم بدانند چه عملی جرم است و مرتکب نشوند و به فرض ارتکاب ، نوع مجازات آن عمل معلوم باشد . تا امکان سوء استفاده از قانون نباشد . و در نهایت یکی دیگر از مهمترین بیانات او رعایت اصل " کرامت " انسان است . "مونتسکیو" معتقد است ، چه خوب است که روش اداره ی جامعه طوری باشد که کرامت و بزرگواری افراد جامعه را بالا ببرد . در این صورت خواه ناخواه آنها کمتر سراغ جرم می روند . چون اگر مجازات اندک هم که باشد و مردم بزرگوار باشند ، همچنان مجازات اندک برای آنها ایجاد ترس می کند .
" ژان ژاک روسو" نیز در کتاب معروف خود تحت عنوان " قرارداد های اجتماعی " زمینه های این انقلاب عظیم را فراهم نموده بود . و این نظر را مطرح کرده بود که اساسا ً مجازات ها ، معلول اجتماعی زندگی کردن انسان است . چرا که انسان ها برای رفع نیازشان ، طبق توافقی نانوشته ، تصمیم به اجتماعی زیستن گرفتند و خودشان با دست خودشان مقداری از آزادی های فردیشان را برای مرتفع کردن نیاز هایشان ، محدود کردند و از آنجایی که انسان ها قبل از اجتماعی شدن ، تکلیف و مسئولیتی در قبال دیگران نداشتند ، پس در نتیجه مجازاتی هم برای آنها در آن موقع ، قابل تصور نبود. درواقع بدون خواست و اراده ی مردم عملی جرم نیست و مجازات ندارد . این تفکر "روسو" ، دقیقا ًدر برابر اندیشه ی دینی است ، که می گوید جرم و مجازات را خدا تعیین کرده و این نظام قانون ، توسط انبیای الهی به اجرا در می آید . وی مانند دیگر فیلسوفان قرن هجدهم با مسیحیت و آداب دینی که کشیشان مقرر داشته اند ، مخالف بود و به مباحث فلسفه ی اولی هم اعتقادی نداشت .
" سزار بکاریا " اندیشمند ایتالیایی نیز صاحب تفکرات تاثیرگذاری بود . که انشار آن تفکرات در قالب انتشار کتاب مشهورش با عنوان " جرایم و مجازات ها " نقطه ی عطفی در تحقق انقلاب کیفری شد . این کتاب ، طبق اعتراف مولف آن ، تحت تاثیر اندیشه های " مونتسکیو " و " روسو " نگارش شده است و در واقع جمع بندی نهایی ، از اندیشه های اصلاح طلبانه ی این سه دانشمند بزرگ است . او از اشاعه دهندگان اندیشه ی جدایی حقوق کیفری از دین و حتی از اخلاق فردی است و بر این گفته ی خود دلیلی می آورد : " عدالت الهی و عدالت طبیعی ذاتا ًپایدار و ثابت اند . زیرا نسبت دو شئ که دارای طبیعت یکسانند ، همیشه یکی است . اما عدالت انسانی یا به بیان بهتر، عدالت سیاسی ، نسبتی میان عمل هیأت متغیر جامعه است. عدالت سیاسی تا جایی که این عمل ، ضروری و مفید برای جامعه باشد تغییر می کند و نمی توان آن را به خوبی فهمید مگر [اینکه] روابط پیچیده و متغیر گروه بندی های سیاسی را تحلیل کرد "
به تدریج نظرات و نوشته های دانشمندان ، باعث ایجاد اصلاحاتی در قانون 1810 انقلاب فرانسه شد . و در نهایت این اندیشه های نوین ، باعث ظهور یکسری مکاتب و گرایش هایی در حقوق کیفری گردید . مکاتبی مثل " کلاسیک " ، " تحققی " ، " دفاع اجتماعی " ، " نئوکلاسیک " و ...
مکتب کلاسیک :
این مکتب در اوایل قرن 19 بوجود آمد . مکتب کلاسیک بیشتر تحت تاثیر آرای " مونتسکیو " و همچنین " ژان ژاک روسو" شکل گرفت . از دانشمندان بزرگ این مکتب می توان به " روسی " ( 1787 – 1848 م ) اشاره کرد .
اساس اعتقادات صاحبان و حامیان این مکتب ، مساله ی " اراده ی مختار" ، بعبارتی اراده ی آزاد است . که در برابر جبر و اراده ی مجبور ، قرار می گیرد . به این ترتیب که هر شخص در گرفتن تصمیم خوب و بد آزاد است . بنابراین می تواند خوب باشد ولی بدی می کند .بعبارتی دیگر انسان یک موجود منفعت طلب است و همواره از ضرر متنفر است . از اینرو در حین ارتکاب جرم ، شخص مجرم در راستای یک تفکر و عقلانیت ، یک محاسبه ی دقیق انجام می دهد و بعد چنانچه به این نتیجه برسد که ارتکاب جرم به نفع اوست ، جرم را انجام می دهد. پس با آزادی کامل ، مرتکب جرم می شود . پس او مجرم است و مستحق مجازات .
اما با توجه به حسابگر بودن انسان ، باید مجازات به گونه ای باشد که انسان حسابگر در دَوَران بین ارتکاب و عدم ارتکاب ، همیشه جانب عدم ارتکاب را بگیرد و خود را به فرض ارتکاب جرم ، در معرض زیان و ضرر ببیند .منتها نکته ای که بسیار مهم است این است که باید در ابتدا ، حدود مسئولیت اخلاقی او را شناخت و او را عادلانه کیفر داد.
نتایج مهم و موثری که از این مکتب در نظام حقوق کیفری بدست می آمد از این قرار است :
1- اصل اراده ی آزاد انسان
2- اصل قانونی بودن جرم و مجازات
3- اصل ثبوت مجازات ها
4- اصل تساوی مجازات ها
دو اصل اول در مبحث انقلاب کیفری بررسی شد . اما نسبت به اصل سوم لازم به توضیح است که منظور از " ثبوت مجازات ها " إعمال مجازات مشابه ، در یک جرم مشخص است . در واقع این اصل ، در مقابل اصل " فردی کردن" مجازات ها است که بعدا ً در نظام کیفری مطرح شد . بعبارتی دیگر مکتب کلاسیک معتقد بود که بدلیل ثبوت عقل در نزد همه ی انسان ها ، آنها از دید قانون ، مساوی هستند و در یک جرم مشخص ، مانند سرقت به طور مشابه مجازات می شوند. در واقع مکتب کلاسیک ، فرقی میان سارق گرسنه و سارق سیر ، قائل نبود و واکنش او نسبت به هر دو مجرم یکسان بود .
و همینطور اصل " تساوی مجازات ها " بدین معناست که همه انسانها ، در صورت ارتکاب جرم باید خود را در برابر اعمال مجازات ببینند ، بدین معنا که هیچ شخص مجرمی بدلیل موقعیت شغلی یا خانوادگی و ... از اجرای مجازات معاف نباشد و این همان " قطعیت" یی است که " مونتسکیو " بدان اشاره کرده بود .
مکتب تحققی :
یکی دیگر از مکاتب حقوق کیفری ، مکتب " تحققی " بود که در اواخر قرن نوزدهم در ایتالیا ظهور کرد. این مکتب در واقع تحت تاثیر فلسفه ی " کنت " و اعتقادات " داروین " و قوانین وراثت و موج علمی جدیدی که با انتشار کتاب " انسان بزهکار " در سال 1876 بوجود آمد ، ظاهر شد .
پنجشنبه 5 / شهریور/ 88
۱۳۸۸ مرداد ۳۰, جمعه
مفهوم ، اهمیت و جایگاه ژانر در سینما
امروز تحلیلی در مورد پدیده ی ژانـــر در سینما ارائه می کنم که بیشتر جنبه ی تحقیق دارد. برای این کار از تعدادی از مقالات سایت خوب "دانشنامه ی رشد" استفاده شده است .
امروزه طبقه بندی فیلم های سینمایی ، بر مبنای انواع ژانر یک امر ضروری است. چرا که سینما به مثابه ی یک اقیانوس است و از آن سو ، با توجه به لزوم دسترسی سریع به فیلم ، باید به فکر راه چاره ای بود و آن راه چاره ، همواره یک طبقه بندی صحیح و مناسب بر مبنای محتوا و درونمایه ی فیلم است.
این طبقه بندی ، برای طیف های گوناگونی ، حائز اهمیت است . از تهیه کنندگان و فیلمنامه نویسان و کلا اهالی سینما گذشته ، برای مخاطبان سینما ، اطلاع از ژانر فیلم ، بسیار تعیین کننده است . چرا که دسترسی آنها به فیلم مورد علاقه شان را تسریع می کند . همینطور برای آرشیوداران و بانک های فیلم که برای طبقه بندی فیلم هایشان ، معیار ژانر در مقابل سال تولید یا کشور سازنده و یا دیگر معیار های موجود ، بهترین ملاک برای طبقه بندی است. بنابراین مهم است که بتوان میان کارکرد های متفاوت مفهوم ژانر، برای دست اندرکاران مختلف سینما تمایز قائل شد . در این میان سه نقش اصلی این مفهوم را باید تشخیص داد .
الف: نقش تولیدی
ب: نقش توزیعی
ج: نقش مصرفی
وقتی ژانرها انسجام می یابند ، تاثیرشان در تمام جنبه های فعالیت سینمایی افزایش پیدا می کند. برای گروه تولید ، معیار های ژانری ، فراهم کننده ی الگویی مطلوب است که تولید سریع محصولات مرغوب را تسهیل می کند. مثلا فیلمنامه نویسان ، فیلمنامه هایشان را در رابطه با فرمول های داستانی و انواع شخصیت مرتبط با آن ژانر خاص در نظر می گیرند یا موسسات نقش یابی ، بهتر قادرند تا تیپ های ظاهری و مهارت های بازیگری مورد نیاز فیلم را پیش بینی کنند. عوامل زیبایی شناختی فیلم ( کارگردان ، فیلم بردار ، طراح صحنه ، آهنگ ساز و... ) با به کار بردن راه حل های به دست آمده در محصولات ژانری قبلی در وقت صرفه جویی می کنند و... به این ترتیب هر فیلم از صرفه جویی همراه با نوعی خط تولید بهره مند می شود.
وضع معیارهای ژانر، همچنین تاثیر شدیدی بر توزیع و نمایش فیلم دارد. نمایش دهندگان دیگر هر مخاطب را به عنوان فردی مجزا در نظر نمی گیرند بلکه به لطف وفاداری مخاطب به ژانرهای مشخص ، می توانند تماشاگران را به صورت گروهی تصور کنند. تمهیدات شناسایی ژانر، مثل نام ژانر ، تصویر پردازی ، موسیقی ، مایه های پیرنگ یا بازیگران شناخته شده ی ژانر ، نقش تبلیغاتی مهمی دارند. و این همانند نوعی فراخوان تماشاگران اختصاصی ژانراست .
برای مخاطبان نیز ، معیارهای ژانری عمل تصمیم گیری را ساده و راحت می سازند تماشاگران ، حین تماشای فیلم انتظارات کاملا مشخصی دارند. پیش از آن که فیلم را ببینند تقریبا می دانند باید در انتظار چه چیزی باشند و به این ترتیب اگر احساس خوبی نسبت به فیلمی پیدا می کنند با دیدن فیلم هایی از آن دست ، لذت خود را تکرار می کنند .
مفهوم ژانــــر
مفهوم ژانر برگرفته از کلمه ای فرانسوی به معنای " نوع " است که مشتق از واژه ی لاتین "genus" می باشد . مفهوم ژانر در ابتدا ، صرفا در طبقه بندی های آثار ادبی و همینطور ارزش گذاری بر روی متون ادبی ، نقش مهمی را ایفا می کرد و کلا یک اصطلاح ادبیاتی بود مانند نوع نمایشی که به حماسی و تغزلی و دراماتیک منشعب می شد یا نوع ارتباط اثر با واقعیت . به اصطلاح اثر داستانی یا غیر داستانی و ...
ورود ژانــــر به سینما
در سال 1927 میلادی بود که سینمای صامت جای خود را به سینمای ناطق داد و صدا رسما وارد عالم سینما شد . ابعاد و تاثیر جهانی هالیوود گسترش پیدا کرد و دسته بندی های ژانری اهمیت جدیدی کسب کردند . البته در ابتدا ژانرهای سینمایی بصورت یکسری قالب های از پیش تعیین شده نبودند بلکه به مرور زمان با توجه به مقتضیات موجود یکی پس از دیگری متولد شدند . هرگاه فیلمی ساخته می شد که از نظر تجاری موفق بود و حمایت تماشاگران را بدنبال داشت ، کمپانی های فیلمسازی سعی می کردند آن را به نحوی فرمول بندی کنند و دست به تولید فیلم های مشابه بزنند . فیلم "Disraeli" توسط کمپانی برادران وارنر در سال 1929 ساخته شد و از آنجایی که فیلم به موفقیت چشمگیری دست یافت ، بارها از آن در ساخت فیلم های دیگر الهام گرفته شد . دیزرائیلی با اقتباس از نمایشنامه ای تاریخی و عامه پسند بر اساس زندگی یک مرد ثروتمند ساخته شد و نقطه ی آغازی برای ساخت فیلم های " زندگینامه ای " و همینطور سبک " اقتباسی " در سینما گردید .
ماهیت ژانــــر
ژانر به معنای کلی یک ماهیت دو گانه دارد . چراکه یکسری از ژانرها از منابع ادبی یا تاتری نشات می گیرند و برخی دیگر هم در وهله ی اول درون صنعت سینما شکل می گیرند . در این میان مخاطبان و تماشاگران هم در ایجاد ژانرها و گونه های سینمایی بی تاثیر نیستند . آنها نیز فیلم ها را بر اساس معیارها و سلایق شخصیشان دسته بندی می کنند . حتی بسیاری از تحلیلگران مسائل سینمایی بر این باورند که آینده ی ژانر به طور روزافزونی به الگوهای تماشای مخاطب بستگی خواهد داشت .
ظهور ژانر معمولا با حرکت از ایده های محتواگرایانه راجع به ژانر شروع می شود و به سوی تعاریفی مبتنی بر مایه های تکرار شونده ، حرکت می کند . در ابتدای ظهور فیلم های موسوم به " وسترن " اساسا ژانری به نام وسترن وجود نداشت . مثلا فیلم " سرقت بزرگ قطار " " The great train robbery" محصول سال 1903 هالیوود ، همگون با بسیاری از ملودرام های تصویری دیگر بود که فیلمسازان اولیه مورد اقتباس قرار می دادند . این فیلم به جای اینکه مدل وسترن های آینده باشد ، ابتدا الهام بخش گروهی از فیلم های جنایی شد .
با این حال طی یک دهه تولید رو به رشد فیلم های تعقیبی-وسترن ، ملودرام-وسترن ، رمانس های وسترن و حماسه های وسترن ، ژانری را تحکیم بخشید که صرفا " وسترن " نام گرفت و وسترن که در ابتدا تنها صفتی جغرافیایی و معرف مکان وقوع ماجرا بود ، به سرعت نامی شد برای یک ژانر که روی علاقه ی عمومی به آمریکا حساب می کرد .
مرگ ژانــــر
در اینجا این نکته ضروریست که همانطور که ژانرها در ابتدای ظهورشان ، کاملا شکل یافته نیستند ، محو شدنشان نیز تدریجی است . من باب مثال ، برخی ژانرها تابع موقعیت اجتماعی و سیاسی زمانه هستند و ممکن است با تغییر موقعیت پایگاه خود را از دست بدهند یا حداقل کم رنگ شوند . همانند سینمای جنگ و ژانر جنگی در ایران که بی رونق شدن و حتی رو به نابودی رفتن این ژانر را می توان در آثار جدید فیلمسازان مخصوص این ژانر مشاهده کرد .
با نگاهی گذرا بر آثار فیلمسازانی چون مرحوم "ملاقلی پور" و "حاتمی کیا" و درک اختلاف فاحش مضمون و محتوای آثار این کارگردانان در مقایسه با دو دهه ی شصت و هشتاد و تغییر جهتی اساسی که این دو به محتوای فیلم های خود دادند ، پر واضح است که سینمای جنگی دهه ی شصت دیگر در نزد مخاطب ایرانی جایگاه شایسته ای ندارد . نگاه کنید به فیلم "مزرعه ی پدری" محصول 1381 ساخته ی رسول ملاقلی پور یعنی همان کارگردانی که در سال 67 فیلم تماما جنگی " افق " را ساخت .البته این دسته از فیلمسازان کسانی بودند که با تغییر آرمان و نگرش به شکل جدیدی این عرصه را ادامه می دهند . ولی در حال حاضر ، از بیش از ده کارگردان و فیلمساز مطرح جنگی ساز دهه شصت ، در هیچ جای سینمای ایران خبری نیست و این بازنشستگی زود هنگام و فروکش کردن تب تند ، خود نشان دیگری از مرگ این ژانر دارد .
علاوه بر تغییر نگرش اهالی سینما نسبت به این ژانر، از شکست های سنگین تجاری اینگونه فیلم ها هم می توان نام برد . آنهم با پروژه های کلان و میلیاردی با بکارگیری از حرفه ای ترین و حاذق ترین عوامل تولید ، این نیز گواهی بر محو شدن تدریجی این ژانر از سینمای ایران است . فیلم " دوئل " محصول 1382 ساخته ی "احمد رضا درویش" و با شرکت گیشه پر کن هایی چون "هدیه تهرانی" و "سعید راد" و دیگر هنرپیشگان بسیار سرشناس که همگی یک پروژه ی تماما شکست خورده را کلید زدند ، خود یکی از این نشانه هاست .
البته همانطور که اشاره شد یکی از علل متروک شدن ژانرها ، تحت تاثیر عوامل اجتماعی و سیاسی خاصی قرار گرفتن آنهاست . هرچند که فرمول ها و قواعد آن ژانر، اصولی و مستحکم باشند ، اما با وجود چنین عواملی محکوم به شکست است . کما اینکه همین ژانر جنگی که طردا للباب مورد بحث قرار گرفت هنوز با گذشت بیش از شصت سال از جنگ جهانی دوم و همینطور با گذشت بیش از سی سال از جنگ ویتنام بازارش همچنان در دنیا داغ و پر رونق است و فیلم های تولید شده در این ژانر، با استقبال عمومی مواجه می شود . پس با این اوصاف علت شکست سینمای جنگ در ایران را نباید در عوامل سینمایی جستجو کرد ! و این خود مؤید تاثیر عوامل سیاسی – اجتماعی و همینطور تفاوت در نوع نگرش مخاطبان با نوع نگرش مقامات بالا رتبه ی سینمایی به این ژانراست . چرا که وقتی نوع نگرش مخاطب به ژانری با نوع نگرش یک فیلمساز به همان ژانر متضاد باشد ، بی شک مخاطبین ، با فیلم ارتباط معنوی بر قرار نمی کنند و همین عدم ارتباط ، باعث عدم توفیق فیلم و در نهایت عدم توفیق ژانر می شود .
یکی دیگر از عوامل و علل فراموش شدن یک ژانر، ضعف فنی و عامل درونی خود ژانر است . برخی ژانرها در اثر تکرار الگوهایشان ، ممکن است از سوی تماشاگران طرد شوند . به همین خاطر ژانرها برای بقا باید خود را تطبیق دهند و الگوها و موضوع های خود را با توجه به زمانه تغییر دهند و هرگز آرمان های تماشاگران را فراموش نکنند . در این باره میتوان به فیلم های دهه ی چهل خورشیدی سینمای ایران موسوم به " فیلم فارسی " اشاره کرد که با ساخت فیلم های " گنج قارون " محصول 1345 ساخته ی " سیامک یاسمی " و فیلم " سلطان قلبها " محصول 1347 ، ساخته ی مرحوم " محمد علی فردین " ، به اوج خود رسید.
انواع ژانــــر
در حال حاضر تعداد ژانرهایی که در محاورات سینمایی متداول است از مرز بیست نوع گذشته است ولی در واقع ژانر فیلم منحصر در این تعداد نیست . چراکه معیار تعیین کننده ی ژانر ، یک معیار دقیق ، عقلی و فلسفی نیست که منحصر به همین موارد باشد . آنچیزی که یک ژانر را متولد می کند ، محتوا و درونمایه ی فیلم است . بطوریکه اگر جنبه های رومانتیک فیلم بر سایر جنبه های فیلم غلبه داشته باشد ، ژانر آن فیلم رومانتیک است . هرچند که ممکن است در همان فیلم ، قواعد و فرمول های حاکم بر ژانر فانتزی نیز موجود باشد .از اینروست که اکثر فیلم ها دارای ژانر ترکیبی هستند و در واقع نمی توان گفت که یک فیلم فقط و فقط دارای یک ژانر مشخص است .
علاوه بر اینها ، اساسا دایره ی شمول ژانرهای موجود با یکدیگر مساوی نیستند . به اصطلاح منطقی ، آنها قسیم کامل یکدیگر نیستند . چراکه ممکن است ژانری جزیی از ژانر دیگر باشد . یعنی نسبت منطقی آن با ژانر دیگر عام و خاص مطلق باشد و یا عام و خاص من وجه . یعنی در قسمتی با یکدیگر وجه اشتراک داشته باشند ( عام و خاص من وجه ) و یا اینکه ژانر دوم تماما جزتی از ژانر اول باشد ( عام و خاص مطلق ). مثلا ژانر اکشن یک مفهوم عامتری نسبت به ژانر جنایی دارد و در اکثر موارد ، یک فیلم جنایی ، علاوه بر جنبه های جنایی ، دارای جنبه های اکشن هم است . یا مثلا رابطه ی بین ژانر فانتزی و تخیلی یک رابطه ی مبهم است . چراکه با تعریف های متفاوتی که از ژانر جدید التاسیس فانتزی شده است در بسیاری از موارد با ژانر علمی – تخیلی ، کاملا منطبق است . با اینکه در واقع علمی – تخیلی یکی از زیر مجموعه های ژانر فانتزی است . چون منظور از فانتزی مطلق تخیل است . و در واقع فیلم های علمی – تخیلی قبل از اینکه علمی – تخیلی باشند ، فانتزی هستند .
پس در نهایت می توان اینطور جمع بندی نمود که ژانر چراغ چشمکزنی است که پر رنگ ترین رویداد و حادثه ی فیلم را ، قبل از دیدنش به نوعی بر ملا می کند . با اینکه در واقع معرف تمام جنبه های یک اثر سینمایی نیست .
پنجشنبه 29/ امرداد / 88
۱۳۸۷ اردیبهشت ۵, پنجشنبه
- اولأ : حرمت مطلق و نفس غنا (آواز) ، از ضروریات دین نیست .
علمای بزرگی چه از عامه و چه از فرقه های دیگر اسلام مثل امامیه ( اثنی عشری ، زیدیه و ... ) ، معتزله و بزرگانی مثل ، امام محمد غزالی ، شافعی ، فیض (محدث) کاشانی در کتاب وافی ، محقق سبزواری در کتاب کفایه و دیگران ... نسبتا دارای نظرات متفاوتی هستند . ولی اینها اصل غنا را فی نفسه مباح می دانند و حرمت آن را بر مضمون یا صورت آن بار می کنند ، مثلا اختلاط زن و مرد در حین غنا ، اشعار الحادی و باطل که موجب دوری از خدا می شود و یا مضامین باطل و توهین آمیز و از اینطور مسائل ... والا غنا و صوت خوش طبق نظر این گروه به خودی خود حرمتی ندارد.
صاحبان این نظردر واقع معتقد اند که باید میان مساله ی غنا و لهو ، تفکیک قائل شد . آنچیزی که بر مبنای آیات و روایات و سنت نبوی منهی ٌ عنه است لهو است نه مطلق غنا . حال اگر غنایی بدلیل یک سلسله اموراتی شکل لهوی به خود گرفت ، آنوقت آن صوت کذایی از باب لهو حرام است. با این توضیح مشکل بیشتر شد . چرا که حالا علاوه بر تعریف غنا باید حدود و دایره ی لهو نیز معلوم شود.
شیخ انصاری در مکاسب " غنا " را اینطور تعریف کرده : " ... أنه مَد الصُوت المُشتمل علی الترَجیع المُطرب . " یعنی غنا عبارتست از کشیدن صدا همراه با ترجیع مطرب و ترجیع نیز یعنی چرخاندن صدا در حنجره و به اصطلاح چه چه زدن . در تعریف غنا کلمه ی " مطرب " نیز دارای معنای خاصی است . منظور از " ترجیع المطرب " همانطور که زمخشری در " اساس الغة " خودش می نویسد ، سستی ای است که به علت شادی و یا غمناکی زیاد بر انسان عارض می شود . که این از مصادیق لهو است . اما اشکالی که بر این تعریف وارد است این است که طبق تعریف ، کلیه اصوات خوش که ظاهر و صورت لهوی ندارند ولی دارای ترجیع و چرخاندن صدا در حنجره هستند، از دایره ی غنا خارج می شوند و به آنها دیگر غنا ( آواز ) گفته نمی شود . در حالی که این تعریف استغراب دارد و خلاف عرف است . که در نهایت مرحوم شیخ به نوعی متمایل به نظر شهید ثانی (ره) شده و در تعریف غنا در پیروی از شهید ثانی در کتب روضه و مسالک ، به نوعی قید " ... أو ما یُسمی فی العُرف غناء ... " را به انتهای تعریف افزوده است . به این معنا که غنا اساسا ًهمان چیزی است که عرف آنرا غنا می داند یعنی مطلق چرخاندن صدا در حنجره . فارغ از طرب آمیز بودن یا خوش صدا بودن یا باطل بودن مضمونش و ...
و اما در رابطه با مفهوم " لهو " ، طبق تعریفی که از متون فقهی بدست می آید ، به چیزی گفته می شود که انسان را از مسیر الهی و از یاد خدا خارج کند . یعنی اموری که موجب ضلالت و گمراهی انسان شود . این حالت اختصاص به غنا ندارد ولی بحث مفصلی که وجود دارد این است که آیا غنا نمی تواند خود از مصادیق لهو باشد ؟ آنچه که به نظر می آید این است که لهو ، طبق تعریفش نمی تواند از مقولات صوتی باشد . گو اینکه آنچه شأنا ً و فعلا ً می تواند موجب ضلالت شود گفتار و رفتار نا پسند است نه صوت .
ولی نکته اساسی این است که چرا بر سر این مساله اختلاف فتوی وجود دارد ؟ فلسفه وجودی این مخالفت و اختلاف رای ، به نظر من سه چیز است :
اول ، اینکه به موجب وجود روایات متعارض ، که مفهوم آنها دال بر اباحه ی نفس غنا است . مثل چندین روایت نبوی مشهور مثل :
1- " ... عن الصادق علیه السلام - قال : قال النبی صلی الله علیه و آله ، ان من اجمل الجمال شعر الحسن ، و نغمه الصوت الحسن" (کافی ج2 ص 615 - حدیث 8)
2- ... روایاتی چند ، در معتبرترین کتاب حدیثی عامه ، صحیح بخاری ، ج7 ، کتاب النکاح ، باب النسوه اللاتی یهدین المرئه الی زوجها.
3- ... سنن ابن ماجه ، ج1 ، کتاب النکاح ، باب الغنا و الدف .( که البته این دو دسته روایات اخیر ، در مورد مجالس عروسی زنانه ، مورد استناد عامه است)
4- " ... اقرو القران بالحان العرب " وسائل الشیعه ، ج4 ، ص858 ( که بنا بر تفسیر محقق سبزواری و دیگر لغویین منظور از " الحان ا لعرب " غناست و این دال بر این نکته است که غنای باطل و غنای جایز داریم و اصل غنا مباح است ) و ...
دوم ، اینکه تمامی روایات موجود در باب حرمت غنا ، روایات واحده و مستفیضه یا مرسله هستند که از منظر گروهی از علماء و اسلام شناسان فاقد اعتبار است ، بزرگانی همچون سید مرتضی ، شیخ مفید ، ابن ادریس حلی ، ابن بابویه ، طبرسی ، محقق و ابن زهره ، که اگر بعضی از آنها خبر واحدی را نیز حجت بدانند ، مشروط به همراهی با قرینه ی کتاب و سنت و عقل است . تا جایی که حتی بعضی از فقها - بیشتر از میان متأخرین - احادیث را به دو دسته ی صحیحه و غیر صحیحه تقسیم می کنند ؛ که روایات غیر متواتره و غیر موثق چون واحده و مستفیضه و حسن و ... در دسته ی روایات غیر صحیحه واقع شده و از اعتبار ساقط است ، و از طرفی نیز ، روایات متواتره ، در دسته ی روایات صحیحه جای می گیرد (البته بر مبنای گروه دوم ). تا جایی که شخصیت بزرگی مثل محقق اردبیلی (ره ) در شرح ارشاد کتاب المتاجر ، قسم رابع گفته است : " والاخبار لیَست بصَحیحه صَریحه مِن التحَریم مُطلقا "
سوم ، اینکه محکمترین دلیل قائلین حرمت غنا قابل خدشه است . تمسک به دو آیه شریفه ، که شیخ انصاری دلیل آنها را رد کرده و دلالت آیات رو بر حرمت غنا مردود دانسته و تمسک به همان اخبار ضعیف کرده.
1- عبارت (لهو الحدیث) از آیه شریفه " و من الناس من یشتری لهو الحدیث لیضل عن سبیل الله ... " لقمان/6
2- عبارت (قول الزور ) از آیه شریفه " ... فاجتنبوا الرجس من الاوثن و اجتنبوا قول الزور" حج/30
شیخ انصاری در جواب به این دلیل ، فرموده اند که غنا از مقولات صوتی است نه کلامی ، یعنی از دید شیخ ، غنا یک کیفیت خاصی از صداست که خواننده آن را ادا می کند و مضمون کلام در دایره ی غنا مدخلیتی ندارد . از این رو این دو عبارت " قول الزور" و " لهو الحدیث " که دلالت بر کلام کذب و باطل دارد نمی تواند اشاره به غنا داشته باشد . برای بیشتر روشن شدن معنای این دو عبارت ، می توان به شان نزول این دو آیه مراجعه کرد ، که توضیح بیشتر در این مجال ممکن نیست .
خلاصه غرض از این اطاله ی کلام این است که مساله ی حرمت موسیقی یک مساله ی ضروری ، مثل حرمت شرب خمر ، زنا ، وجوب صلاه و صوم نیست . چرا که حکم در این مصادیق ، اجماعی و مشترک است ولی در ما نحن فیه اختلافاتی هرچند اندک در موردش وجود دارد.
- ثانیأ : از همه این حرف ها و مباحث فنی گذشته ، این شخص (هکر) در ابتدای سخنش ، چون واعظی بی عمل مسلمین را به تقوای الهی دعوت نموده و صحبت از روز حساب و نار جهنم کرده در حالی که خود به حریم شخصی مدیر سایت تجاوز کرده ، که بنا بر حدیث نبوی " الناس مسلطون علی اموالهم " کسی حق تصرف عدوانی در مال غیر را ندارد ولی او با این عمل، فعل حرام مرتکب شده و خود مستحق نار جهنم ، به سبب تجاوز به حریم شخصی دیگران است .
چهارشنبه 4 / اردیبهشت / 87