- اولأ : حرمت مطلق و نفس غنا (آواز) ، از ضروریات دین نیست .
علمای بزرگی چه از عامه و چه از فرقه های دیگر اسلام مثل امامیه ( اثنی عشری ، زیدیه و ... ) ، معتزله و بزرگانی مثل ، امام محمد غزالی ، شافعی ، فیض (محدث) کاشانی در کتاب وافی ، محقق سبزواری در کتاب کفایه و دیگران ... نسبتا دارای نظرات متفاوتی هستند . ولی اینها اصل غنا را فی نفسه مباح می دانند و حرمت آن را بر مضمون یا صورت آن بار می کنند ، مثلا اختلاط زن و مرد در حین غنا ، اشعار الحادی و باطل که موجب دوری از خدا می شود و یا مضامین باطل و توهین آمیز و از اینطور مسائل ... والا غنا و صوت خوش طبق نظر این گروه به خودی خود حرمتی ندارد.
صاحبان این نظردر واقع معتقد اند که باید میان مساله ی غنا و لهو ، تفکیک قائل شد . آنچیزی که بر مبنای آیات و روایات و سنت نبوی منهی ٌ عنه است لهو است نه مطلق غنا . حال اگر غنایی بدلیل یک سلسله اموراتی شکل لهوی به خود گرفت ، آنوقت آن صوت کذایی از باب لهو حرام است. با این توضیح مشکل بیشتر شد . چرا که حالا علاوه بر تعریف غنا باید حدود و دایره ی لهو نیز معلوم شود.
شیخ انصاری در مکاسب " غنا " را اینطور تعریف کرده : " ... أنه مَد الصُوت المُشتمل علی الترَجیع المُطرب . " یعنی غنا عبارتست از کشیدن صدا همراه با ترجیع مطرب و ترجیع نیز یعنی چرخاندن صدا در حنجره و به اصطلاح چه چه زدن . در تعریف غنا کلمه ی " مطرب " نیز دارای معنای خاصی است . منظور از " ترجیع المطرب " همانطور که زمخشری در " اساس الغة " خودش می نویسد ، سستی ای است که به علت شادی و یا غمناکی زیاد بر انسان عارض می شود . که این از مصادیق لهو است . اما اشکالی که بر این تعریف وارد است این است که طبق تعریف ، کلیه اصوات خوش که ظاهر و صورت لهوی ندارند ولی دارای ترجیع و چرخاندن صدا در حنجره هستند، از دایره ی غنا خارج می شوند و به آنها دیگر غنا ( آواز ) گفته نمی شود . در حالی که این تعریف استغراب دارد و خلاف عرف است . که در نهایت مرحوم شیخ به نوعی متمایل به نظر شهید ثانی (ره) شده و در تعریف غنا در پیروی از شهید ثانی در کتب روضه و مسالک ، به نوعی قید " ... أو ما یُسمی فی العُرف غناء ... " را به انتهای تعریف افزوده است . به این معنا که غنا اساسا ًهمان چیزی است که عرف آنرا غنا می داند یعنی مطلق چرخاندن صدا در حنجره . فارغ از طرب آمیز بودن یا خوش صدا بودن یا باطل بودن مضمونش و ...
و اما در رابطه با مفهوم " لهو " ، طبق تعریفی که از متون فقهی بدست می آید ، به چیزی گفته می شود که انسان را از مسیر الهی و از یاد خدا خارج کند . یعنی اموری که موجب ضلالت و گمراهی انسان شود . این حالت اختصاص به غنا ندارد ولی بحث مفصلی که وجود دارد این است که آیا غنا نمی تواند خود از مصادیق لهو باشد ؟ آنچه که به نظر می آید این است که لهو ، طبق تعریفش نمی تواند از مقولات صوتی باشد . گو اینکه آنچه شأنا ً و فعلا ً می تواند موجب ضلالت شود گفتار و رفتار نا پسند است نه صوت .
ولی نکته اساسی این است که چرا بر سر این مساله اختلاف فتوی وجود دارد ؟ فلسفه وجودی این مخالفت و اختلاف رای ، به نظر من سه چیز است :
اول ، اینکه به موجب وجود روایات متعارض ، که مفهوم آنها دال بر اباحه ی نفس غنا است . مثل چندین روایت نبوی مشهور مثل :
1- " ... عن الصادق علیه السلام - قال : قال النبی صلی الله علیه و آله ، ان من اجمل الجمال شعر الحسن ، و نغمه الصوت الحسن" (کافی ج2 ص 615 - حدیث 8)
2- ... روایاتی چند ، در معتبرترین کتاب حدیثی عامه ، صحیح بخاری ، ج7 ، کتاب النکاح ، باب النسوه اللاتی یهدین المرئه الی زوجها.
3- ... سنن ابن ماجه ، ج1 ، کتاب النکاح ، باب الغنا و الدف .( که البته این دو دسته روایات اخیر ، در مورد مجالس عروسی زنانه ، مورد استناد عامه است)
4- " ... اقرو القران بالحان العرب " وسائل الشیعه ، ج4 ، ص858 ( که بنا بر تفسیر محقق سبزواری و دیگر لغویین منظور از " الحان ا لعرب " غناست و این دال بر این نکته است که غنای باطل و غنای جایز داریم و اصل غنا مباح است ) و ...
دوم ، اینکه تمامی روایات موجود در باب حرمت غنا ، روایات واحده و مستفیضه یا مرسله هستند که از منظر گروهی از علماء و اسلام شناسان فاقد اعتبار است ، بزرگانی همچون سید مرتضی ، شیخ مفید ، ابن ادریس حلی ، ابن بابویه ، طبرسی ، محقق و ابن زهره ، که اگر بعضی از آنها خبر واحدی را نیز حجت بدانند ، مشروط به همراهی با قرینه ی کتاب و سنت و عقل است . تا جایی که حتی بعضی از فقها - بیشتر از میان متأخرین - احادیث را به دو دسته ی صحیحه و غیر صحیحه تقسیم می کنند ؛ که روایات غیر متواتره و غیر موثق چون واحده و مستفیضه و حسن و ... در دسته ی روایات غیر صحیحه واقع شده و از اعتبار ساقط است ، و از طرفی نیز ، روایات متواتره ، در دسته ی روایات صحیحه جای می گیرد (البته بر مبنای گروه دوم ). تا جایی که شخصیت بزرگی مثل محقق اردبیلی (ره ) در شرح ارشاد کتاب المتاجر ، قسم رابع گفته است : " والاخبار لیَست بصَحیحه صَریحه مِن التحَریم مُطلقا "
سوم ، اینکه محکمترین دلیل قائلین حرمت غنا قابل خدشه است . تمسک به دو آیه شریفه ، که شیخ انصاری دلیل آنها را رد کرده و دلالت آیات رو بر حرمت غنا مردود دانسته و تمسک به همان اخبار ضعیف کرده.
1- عبارت (لهو الحدیث) از آیه شریفه " و من الناس من یشتری لهو الحدیث لیضل عن سبیل الله ... " لقمان/6
2- عبارت (قول الزور ) از آیه شریفه " ... فاجتنبوا الرجس من الاوثن و اجتنبوا قول الزور" حج/30
شیخ انصاری در جواب به این دلیل ، فرموده اند که غنا از مقولات صوتی است نه کلامی ، یعنی از دید شیخ ، غنا یک کیفیت خاصی از صداست که خواننده آن را ادا می کند و مضمون کلام در دایره ی غنا مدخلیتی ندارد . از این رو این دو عبارت " قول الزور" و " لهو الحدیث " که دلالت بر کلام کذب و باطل دارد نمی تواند اشاره به غنا داشته باشد . برای بیشتر روشن شدن معنای این دو عبارت ، می توان به شان نزول این دو آیه مراجعه کرد ، که توضیح بیشتر در این مجال ممکن نیست .
خلاصه غرض از این اطاله ی کلام این است که مساله ی حرمت موسیقی یک مساله ی ضروری ، مثل حرمت شرب خمر ، زنا ، وجوب صلاه و صوم نیست . چرا که حکم در این مصادیق ، اجماعی و مشترک است ولی در ما نحن فیه اختلافاتی هرچند اندک در موردش وجود دارد.
- ثانیأ : از همه این حرف ها و مباحث فنی گذشته ، این شخص (هکر) در ابتدای سخنش ، چون واعظی بی عمل مسلمین را به تقوای الهی دعوت نموده و صحبت از روز حساب و نار جهنم کرده در حالی که خود به حریم شخصی مدیر سایت تجاوز کرده ، که بنا بر حدیث نبوی " الناس مسلطون علی اموالهم " کسی حق تصرف عدوانی در مال غیر را ندارد ولی او با این عمل، فعل حرام مرتکب شده و خود مستحق نار جهنم ، به سبب تجاوز به حریم شخصی دیگران است .
چهارشنبه 4 / اردیبهشت / 87
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر