۱۳۸۸ شهریور ۲۳, دوشنبه

شجــریـان جاودانه تر شد !
دو چیز اگر نباشد ماه رمضان برای من یکی معنا ندارد ، در واقع ما ایرانی ها هر وقت با این دو چیز روبه رو می شویم فورا ً حال و هوایمان ماه رمضونی میشه ، اولی زولبیا و بامیه است و دومی هم مناجات و ربنای معروف استاد مسلم آواز، محمد رضا شجریان . ولی در واقع ، مناسبتی که باعث شد تا این پست رو بنویسم نه ماه رمضان بود نه ربنا و نه زولبیا ! بلکه یک جریان جالب بود. قصه از این قرار است : چند شب پیش بطور تصادفی صدای منحوس اخبار بیست و سی کانال دوی تلوزیون بگوشم خورد . آره تصادفی ، چون من تلوزیون نگاه نمی کنم . حداقل تا آنجا که بتونم ، چون واقعا حالم بد میشه ، اگر از این حقیقت که این رسانه منحصرا ً رسانه ی اقلیتی خاص از مردم ایران است و به هیچ عنوان نمی تواند منعکس کننده نظرات و راضی کننده ی خواست های تمام اقوام و گروه ها و اصناف گوناگون باشد ، بگذریم . از کیفیت پایین برنامه هایش نمی توان گذشت . با آن سریال های بی محتوا و آبکی و تولید انبوهیشان ، از تولید به مصرف راه انداخته اند و از این بدتراینکه هر چند وقت یکبار سریال های بی محتوایشان را تلخیص نموده و تحت عنوان مجعول " سینمایی " بخورد ملت جاهل به فن سینما ، می دهند. هیچوقت یادم نمی رود که چقدر مرحوم سیف الله داد از دست صدا و سیما عصبانی بود و مدام تذکر میداد که این کار شما توهین به سینماست و ما اهالی آن راضی نیستیم ! چرا که بیننده ی ساده ی تلوزیونی ، با دیدن این تله فیلم های ضعیف و بی مایه که به جای فیلم سینمایی به او قالب می شود تصور بد و پیش پا افتاده ای از سینما پیدا می کند. و در نهایت این رویه به ضرر سینما تمام می شود ، که البته این تضعیف ، باب میل خیلی از ما بهترونه. اما این سریال های فله ای - کره ای بنجول را که دیگه نگو ! پروژه ی ملی واردات همه رقم بنجول از شرق آسیا رو یه تنه تکمیل کرده ! واقعا که این برای سینمای این سرزمین فاجعه است . این قبیل کارهای مبتذل و سبک ، توهین به سینما و هنر و به سخره گرفتن شعور ملت است . بازی های تصنعی و بی روح ، کلوزآپ های خسته کننده ، تکراری و حال به هم زن و از همه اینها بدتر طراحی صحنه و لباس ! صحنه های مصنوعی لباس های جیق و جلف و زل ، انگار همین الان لباس جومونگ و یانگوم رو از رنگرزی و خشکشویی گرفتند ، آیا فیلم ساز نمی داند که در آن زمان پارچه ها و البسه چطور بافته و دوخته می شدند ؟ با دست بوده یا با ماشین آلات پیشرفته ؟ و اینکه رنگ های شیمیایی وجود نداشته ؟ هر چند که تلوزیون از طیف های گوناگونی بیننده دارد و جلب رضایت آنها نیز مهم است اما پخش بی حد و حصر اینها از رسانه ی ملی و کم توجهی به سینمای خودی ، یعنی اعتقاد به اینکه مردم ایران همانقدر که صحنه های آخرین امپراطور را باور می کنند - که انگار دوربین فیلمبرداری در چند صد سال پیش جا مانده است - این سریال های بی ارزش - حداقل از بُعد فنی - را نیز باور می کنند و شعورسینمایی شان در این سطح است. از سناریوهای کودکانه شون هم که بهتر است صحبت نکنیم . چون من یقین دارم اگر کسی به جای رشته ی فیلمنامه نویسی ، فقط یک سال مجله ی تخصصی فیلمنامه نویسی یعنی " فیلم نگار " را بخواند ( 12 شماره ) ، هزار بار فنی تر از این ، فیلمنامه می نویسد.
القصه ، بریم سراغ جریان خودم . اون شب چون گلاب به روتون ! توالت ما در مجاورت و نزدیکی تلوزیون است - چون بهتر از این جایی براش پیدا نکردیم - مجبور شدم چند ثانیه از جلوی آن رد شوم که یکدفعه شنیدم استاد شجریان حرف دل من و شاید ملیون ها ایرانی را زد و گفت : " ... من اصلا تحمل دیدن برنامه های رادیو تلوزیون جمهوری اسلامی رو ندارم حقیقتش ... " و من واقعا دلم خنک شد. به خودم گفتم عجب ! بالاخره این بیست و سی هم یک وجودی از خودش نشان داد و ما یک حرف حق از زبان درازمجری های بد قواره و ریا کارش شنیدیم . برگشتم به تلوزیون نگاه کردم ، ولی به ناگاه دیدم که این قطعه ی تصویری را اینها از یک برنامه ی ماهواره ای گرفته اند و برای تخریب ایشان پخش کرده اند ، که تو گویی او کفر گفته است یا مثلا ادعای دیدار امام زمان کرده و از ملتی شیادی نموده و یا از آن جهت که تمامی ملت هوشیار ایران بدلیل رفاه زیاد و تأمین اقتصادی و معیشتی ، وقت زیادی دارند و چهار شیفت کار نمی کنند و در خانه نشسته ، کار و زندگیشان را ول کرده اند و بیست و چهار ساعته ، حتی در وقت خواب و در حین انجام دادن ضروری ترین کارها ! در حال دیدن رسانه ی ملی هستند ، از این جهت ایشان با آن حرف ، به عزیز دل ملت و همچنین شعور و تاریخ و فرهنگ و تمدن و شایدم یکسری چیزای دیگه ی مردم ایران هتاکی کرده است ! و مثلا من ایرانی با دیدن این چند کلمه ، آن هم بدون هیچ مقدمه و مؤخره ای ، تحت تأثیر قرار گرفته و تغییر عقیده داده ، دیگر از رادیو و تلوزیون تقاضای پخش ربنای کذایی را نمی کنم که هیچ ، به جایش برای افطار تقاضای پخش مداحی کرده و سینه می زنم !!!
ربنای شجریان ، خصوصیتی که دارد این است که اولا ً کهنه نمی شود و ثانیا ً کسی نمیتواند مشابه آنرا بخواند . در این سال ها از مداح و روضه خون و مرده خور گرفته تا خواننده و مطرب و مزقون بدست ، هیچکدام نتوانستند مشابه ای از ربنا بخوانند تا خیال بعضی ها راحت شود. صدای شجریان نیاز به موسیقی ندارد . این حنجره خود انواع نت ها و ملودی ها را در خود دارد. این هم یکی از ویژگی های اوست.
ولی از همه ی این حرف ها بگذریم خیلی هم بد نشد چون من تفحصی کردم و اون مصاحبه را که با صدای آمریکا بود ، به برکت اینترنت و به لطف گوگل پیدا کرده و گوش کردم . چند نکته ی بسیار جالب و قابل تأمل در آن وجود داشت که به آنها مختصرا ً اشاره می کنم :
ایشان در رابطه با اقدام اخیرشان یعنی شکایت از صدا و سیما به دلیل استفاده ی ابزاری و غیر قانونی از آثارشان مخصوصا ً آثار ملی - میهنی ، اینطور توضیح دادند که " موجودیت رادیو تلوزیون این است که زبان مردمش باشد و برای همه ی مردمش باشد نه اینکه برای یک دیدگاه و یک عده ی خاصی کار کند و ... در حالی که او بودجه اش را از همه ی مردم می گیرد و باید برای همه ی آنها باشد "
در جای دیگری گفتند " ... در طول این سی سال یک قدم برای موسیقی برداشته نشد ، فقط استفاده ی ابزاری از آن کردند ، یک سالن نساختند ، در همه جای دنیا کلیساشون را می سازند ، سالن کنسرتشون رو میسازند ، سالن سینماشون رو هم می سازند و ... فقط از موسیقی استفاده ی ابزاری می کنند و من دوست ندارم صدام از چنین رسانه ای پخش بشه ، گفتم ولی گوش نمی کردند ! تا اینکه مجبور به شکایت شدم "
این صحبت ها ، صحبت هایی حق و اشکالات ، اشکالاتی وارد است و واقعا ً نیاز به توضیح ندارد اینها عین حقیقت است. و همچنین آن عمل مذکور عملی خلاف قانون است . چراکه طبق حقوق مالکیت فکری افراد بر آثار معنوی خود مثل آثار ادبی ، هنری و علمی ، همانند اموالشان مالکیت و تسلط دارند و نمی توان بدون اذنشان آنها را تصرف و یا از آنها انتفاع نمود. نکته ی جالبی که به ذهن می رسد این است که اگر آن بخش خبری ، قصد اطلاع رسانی پاک و سالم داشت لااقل 10 دقیقه از صحبت های شجریان را پخش می کرد نه 5 ثانیه ! و مشخص می کرد که چرا او تمایلی به پخش صدایش از آن رسانه را ندارد . فی الواقع اسم آن کار، خبر رسانی نیست ، افتراء بستن و اغراء به جهل است .
ولی نکته ی اصلی و جالب تر که در صحبت کوتاه وکیل ایشان با بیژن فرهودی ، مجری برنامه ، عیان شد ، شکایت شجریان از روزنامه ی کیهان بدلیل لقب دادن وطن فروش به ایشان بود . نکته جالب تر این است که حسین شریعتمداری مدیر مسئول کیهان در مقام دفاع نیز مجددا ً نسبت زشت وطن فروش را به استاد داده است . با این توجیه نا موجه که چون شجریان از معترضین به نتایج انتخابات ، حمایت کرده و گفته است که نباید آنها را کشت و یا با آنها مثل حیوان برخورد کرد و اینکه انسان عاقل در این گونه مواقع ، مشکلاتش را با تعقل و کلام منطقی، حل می کند ، نه با زبان آتش ، او با این استناد این نسبت ناروا را به استاد داده است . که من فکر می کنم ناراحتی از این حرف ، خود نشان از ذهن و ذات پریشان و آلوده ی او دارد .
تاریخ کشور ما نشان داده که ملت ایران ، حافظه ی تاریخی خوبی ندارند و از این روست که اشتباهات گذشتگـــانشـان را به کرات مرتکب می شوند . ولی با همه ی این احوال من فکر می کنم شجریان با دفاع جانانه و فراموش نشدنی اش از مردم ایران ، جاودانه تر شد.
23 / شهریور / 88

هیچ نظری موجود نیست: